بی سروسامان |
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 10:43 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
به روز رسانی بسته های امنیتی یکی از مهم ترین مواردی است که باید در انتخاب و استفاده آنتی ویروس ها بدان اهمیت ویژه ای داده شود. وقتی کاربر می تواند نهایت امنیت را در سیستم خود تامین کند که همیشه بسته امنیتی به روز شده ای داشته باشد تا با استفاده از آن و البته بانک اطلاعاتی که از آخرین فایل های مخرب وجود دارد سیستم را در مقابل حملات مخرب بیمه کند. به روزرسانی ها امروزه به تو دو صورت رواج یافته است. به صورت آنلاین که متداول ترین راه ممکن است اما برای بسیاری از کاربران انجام این کار شاید تا حدودی ملال آور باشد چرا که حداقل برای آنتی ویروس هایی نظیر Eset NOD32 یا Kaspersky برای مرتبه اول حتی با سرعت ها نسبتا بالا هم حداقل 1 تا 2 ساعت لازم است تا به روز رسانی انجام شود. این در حالی است که کاربر اگر بخواهد همین کار را برروی چند سیستم هم اعمال کند به شدت زمان گیر است اما راه دیگری وجود دارد که به روز رسانی به صورت آفلاین است. این کار بسیار مفید است ؛ برای مثال وقتی کاربر آخرین فایل های به روز رسانی شده را دریافت کرده و آنتی ویروس را به صورت آفلاین به روز می نماید علاوه بر این که سرعت بسیار بالایی هم دارد برای مرتبه ها بعد به روز رسانی فوق العاده سریع و آسان می شود و البته می توان همین فایل آبدیت آفلاین را برروی بی نهایت سیستم هم اعمال کرد. البته گاهی هم نقش مهمی در از بین نرفتن سریال نامبرها و کرک ها دارد. ما هم قصد داریم از این پس فایل های آفلاین بسته های امنیتی معروفی نظیر NOD32 و Kaspersky را هر چند وقت یک بار به روز کنیم تا کاربران بتوانند به صورت آفلاین و البته بسیار سریع کار به روز رسانی را انجام دهند. این بار آخرین به روزرسانی نرم افزار امنیتی معروف Kaspersky را قرار داده ایم تا شما کاربرانی که ازاین بسته استفاده می کنید بتوانید از قابلیت های این نوع به روزرسانی استفاده کنید.
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 10:19 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 10:17 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
به روز رسانی بسته های امنیتی یکی از مهم ترین مواردی است که باید در انتخاب و استفاده آنتی ویروس ها بدان اهمیت ویژه ای داده شود. وقتی کاربر می تواند نهایت امنیت را در سیستم خود تامین کند که همیشه بسته امنیتی به روز شده ای داشته باشد تا با استفاده از آن و البته بانک اطلاعاتی که از آخرین فایل های مخرب وجود دارد سیستم را در مقابل حملات مخرب بیمه کند. به روزرسانی ها امروزه به تو دو صورت رواج یافته است. به صورت آنلاین که متداول ترین راه ممکن است اما برای بسیاری از کاربران انجام این کار شاید تا حدودی ملال آور باشد چرا که حداقل برای آنتی ویروس هایی نظیر Eset NOD32 یا Kaspersky برای مرتبه اول حتی با سرعت ها نسبتا بالا هم حداقل 1 تا 2 ساعت لازم است تا به روز رسانی انجام شود. این در حالی است که کاربر اگر بخواهد همین کار را برروی چند سیستم هم اعمال کند به شدت زمان گیر است اما راه دیگری وجود دارد که به روز رسانی به صورت آفلاین است. این کار بسیار مفید است ؛ برای مثال وقتی کاربر آخرین فایل های به روز رسانی شده را دریافت کرده و آنتی ویروس را به صورت آفلاین به روز می نماید علاوه بر این که سرعت بسیار بالایی هم دارد برای مرتبه ها بعد به روز رسانی فوق العاده سریع و آسان می شود و البته می توان همین فایل آبدیت آفلاین را برروی بی نهایت سیستم هم اعمال کرد. البته گاهی هم نقش مهمی در از بین نرفتن سریال نامبرها و کرک ها دارد. ما هم قصد داریم از این پس فایل های آفلاین بسته های امنیتی معروفی نظیر NOD32 و Kaspersky را هر چند وقت یک بار به روز کنیم تا کاربران بتوانند به صورت آفلاین و البته بسیار سریع کار به روز رسانی را انجام دهند. این بار آخرین به روزرسانی نرم افزار امنیتی معروف Eset NOD32 را قرار داده ایم تا شما کاربرانی که ازاین بسته استفاده می کنید بتوانید از قابلیت های این نوع به روزرسانی استفاده کنید.
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 10:15 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 10:4 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 10:2 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
در این موضع، سعى امام (ع) بر این بود که از راههاى مختلف و در برابر افراد و قشرهاى گوناگون، موضع بر حق خود را تبیین و تثبیت نماید و به آنان بفهماند که شرایط جانشینى از پیامبر (ص) و رهبرى و پیشوایى امت اسلامى تنها در وجود او جمع است و دیگران فاقد آن شرایط و نیازمند آن حضرت هستند. اینک نمونههایى از این موضع: 1ـ در برابر شخص خلیفهمتوکل در جمعى که امام هادى (ع) نیز حضور داشت از «على بن جهم» از بهترین شاعران پرسید . وى، برخى از شعراى دوران جاهلیت و اسلام را بر شمرد، ولى متوکل توجهى نکرد. سپس متوجه امام هادى (ع) شد و همان پرسش را از حضرت کرد. امام (ع) فرمود: «حمانى» (1) آنجا که مىگوید: لقد فاخرتنا من قریش عصابة بمد خدود و امتداد أصابع فلما تنازعنا المقال قضى لنا علیهم بما نهوى نداء الصوامع ترانا سکوتا و الشهید بفضلنا علیهم جهیر الصوت فى کل جامع فإن رسول الله أحمد جدنا و نحن بنوه کالنجوم الطوالع ـ گروهى از قریش به کشیده بودن گونهها و بلند بودن انگشتان خود، به تفاخر با ما برخاستند . ـ زمانى که کار به منازعه کشید، فریاد عبادتگاهها به سود ما ـ آنگونه که ما مىخواستیم ـ داورى کرد. ـ ما را گرچه ساکت مىبینى، ولى در هر محفلى با صداى رسا به فضل و برترى ما بر قریش، گواهى داده مىشود. ـ همانا رسول خدا (ص) جد ماست و ما فرزندان او بسان ستارگان درخشانیم (و در آسمان انسانیت مىدرخشیم) . متوکل متوجه امام (ع) شد و گفت: اى ابوالحسن! «نداى صوامع» چیست؟ فرمود: «أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد ان محمدا رسول الله» سپس افزود: «این محمد ( صلى الله علیه و آله) جد من است یا جد تو!؟» متوکل با لحنى که حاکى از شکست او بود گفت: «آرى، او جد توست و ما منکر این انتساب نیستیم» . (2) متوکل، در اقدامى دیگر، «ابن سکیت» دانشمند سرشناس آن دوره را وادار کرد که مسأله مشکلى را آماده کند و در مجلس مهمى که شخصیتهاى علمى و سیاسى از جمله خود متوکل حضور داشته باشند از امام (ع) بپرسد شاید از این طریق بتواند امام (ع) را شکست دهد. «ابن سکیت» دست بکار شد و همه مقدمات را فراهم ساخت، سپس پرسش خود را مطرح کرد: «چرا خداوند موسى را با عصا و «ید بیضا» ، و عیسى را با شفا دادن نابینایان مادرزاد و مبتلایان به پیسى و زنده کردن مردگان، و حضرت محمد (ص) را با قرآن و شمشیر فرستاد؟» امام (ع) به تفصیل، فلسفه و حکمت بعثت پیامبران با معجزات یاد شده را بیان کرد و در توضیح معجزات رسول خدا (ص) ـ قرآن و شمشیر ـ و بیان نقش آنها در پیشرفت اسلام، شمشیر را به شمشیر برنده و پیروزمند على علیه السلام تفسیر کرد و فرمود: «با شمشیر امام، امیرالمؤمنین علیه السلام بود که سرهاى مشرکان و بت پرستان بریده شد و زورمندان عرب از ایستادگى در برابر آن بیمناک بودند و مىگفتند: گریز از میدان نبرد ننگ است مگر از شمشیر على علیه السلام که همچون صاعقه بر دشمن فرود مىآید.» امام (ع) در این بیان، علاوه بر پاسخ کامل به «ابن سکیت» مسأله امامت و جانشینى پیامبر (ص) را نیز پیش کشید و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان شمشیر پیروزمند اسلام معرفى کرد که گردن گردنکشان را زد و وحدت گروههاى شرک، کفر و نفاق را بر هم زد و اسلام را یارى کرد. سخنان امام (ع) زمینه را براى طرح مسأله اصلى آماده کرد، از این رو، «ابن سکیت» پرسید : «هم اکنون امام کیست؟» امام (ع) فرمود: «به وسیله عقل، آنکه بر خدا دروغ مىبندد، شناخته شده و تکذیب مىگردد. در این گونه صحنهها، داور عقل است و اوست که راستگو را از دروغگو تشخیص مىدهد، و حکم خرد نافذ و قاطع است.» پیشواى دهم (ع) در این سخن هر چند به ظاهر نامى از خود نبرد و بدین وسیله بهانهاى به دست دشمن نداد، ولى براى تشخیص پیشواى واقعى از مدعى پیشوایى امت، معیارى ارائه داد که با مراجعه به آن، پیشوایى غیر خاندان عصمت و طهارت، بویژه حکمرانان ستمگر عباسى خود به خود نفى مىشد. از این رو، دانشمندان دربارى حاضر در مجلس در برابر منطق امام (ع) احساس ناتوانى و شکست کردند. «یحیى بن اکثم» با لحنى سرزنش آمیز، بر سر «ابن سکیت» فریاد برآورد: «ابن سکیت» را چه کار به کار مناظره!؟ او فقط در زمینه نحو و شعر و لغت مهارت دارد. (3) متوکل، در اقدام زبونانه دیگرى بر ضد امام (ع) به وزیر خود «فتح بن خاقان» دستور سب آن حضرت را داد. وقتى «فتح» این دستور را به اطلاع امام (ع) رساند. امام (ع) فرمود: «به او بگو «تمتعوا فى دارکم ثلاثة أیام..» . (4) سه روز در خانهتان (از زندگى) بهره بگیرید (سپس هلاک خواهید شد) . وقتى «فتح» پیام امام (ع) را به آگاهى متوکل رساند: گفت: به (خاطر این تهدیدش) پس از سه روز او را بکشید . ولى در روز سوم خود او همراه «فتح بن خاقان» به قتل رسید. (5) وى، در اقدام دیگرى براى آنکه توان نظامى خود را به رخ امام (ع) بکشد و بدین وسیله رعب و وحشتى در دل مخالفان خود بیفکند، دستور داد نیروهاى نظامىاش ـ که بالغ بر نود هزار نفر مىشدند ـ بر اسبهاى خویش سوار شوند و هر کدام توبره اسب خود را پر از خاک قرمز کرده و در یک نقطه خالى کنند، سپس لباس رزم بپوشند و سلاح برگیرند و به بهترین و با شکوهترین شکل نظامى و با استفاده از تمامى نیروها و امکانات، صف آرایى کنند. هنگامى که مأموریت انجام گرفت و کوه بزرگى از خاک توبره اسبان تشکیل شد و نیروها با نظم و صف آرایى ویژه در جایگاه خود قرار گرفتند، متوکل بر فراز تپه برآمد و امام هادى (ع) را نیز احضار کرد و گفت: هدف از فراخوانى شما این است که سپاهیان مرا تماشا کنید . امام (ع) که به سوء نیت و انگیزه شیطانى متوکل از این حرکت نظامى کاملا واقف بود در صدد مقابله به مثل بر آمد و براى درهم شکستن غرور و قدرت ظاهرى او فرمود: «آیا مىخواهى من هم سپاهیانم را بر تو عرضه کنم؟» متوکل که تا کنون سپاهى براى امام نمىشناخت و انتظار چنین سخنى را از امام (ع) نداشت، با ناباورى و تعجب گفت: «بلى» . در پرتو دعا و خواست امام (ع) یکباره بین آسمان و زمین و مشرق و مغرب پر از سپاهیان الهى (ملائکه) ـ که همگى غرق در سلاح بودند ـ شد. متوکل با دیدن این همه نیروى نظامى از وحشت، مدهوش شد و چون به خود آمد، امام (ع) خطاب به او فرمود: «ما در دنیا و مسائل مربوط به آن، با شما به ستیز بر نمىخیزیم، ما به امور مربوط به آخرت مشغولیم، بنابراین از آنچه که گمان مىکنى، زیانى به تو نخواهد رسید» . (6) 2ـ در برابر دولتمرداندرباریان و دولتمردان عباسى به پیروى از اربابشان «متوکل» امام هادى (ع) را به شکلهاى مختلف مورد اذیت و آزار قرار مىدادند. از جمله این افراد، «احمد بن خصیب» وزیر عباسیان است. وى، که فردى تنگ نظر و ستمگر بود (7) پیوسته سعى در اذیت و آزار امام (ع) داشت. نمونهاش مشاجره او با پیشواى دهم (ع) درباره خانه مسکونى آن حضرت است که به ناحق اصرار مىکرد امام (ع) از خانه خود بیرون رود و آن را به وى تسلیم کند. امام هادى علیه السلام در برابر خواسته نا بحق او برایش پیغام تهدید آمیزى فرستاد: «به همین زودى چنان زمین گیرت کنم و در پیشگاه خدا در موقعیتى قرارت دهم که چیزى برایت باقى نماند.» چند روز طول نکشید که خداوند نابودش کرد. (8) 3ـ در سطح عامه مردمعلى رغم محدودیتهاى ایجاد شده از سوى حکومت عباسى، امام (ع) در هر فرصت و موقعیتى حتى به هنگام گذر از خیابان با افراد و گروههاى مختلف مردم دیدار مىکرد. مهمترین موضوعى که در این دیدارها مطرح مىشد مسأله امامت بود که معمولا به منظور هدایت افراد، یا تقویت ایمان آنان و یا ابلاغ به دیگران صورت مىگرفت و به دو شکل اجرا مىشد: عنوان کردن مسأله امامت و بحث درباره آن «سعید بن سهیل بصرى» ملقب به «ملاح» مىگوید: «همراه «جعفر بن قاسم بصرى» که واقفى بود در «سامرا» بودیم. هنگام عبور از خیابانى «ابوالحسن» علیه السلام او را دید و فرمود: «تا کى باید در خواب باشى؟ آیا زمان آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوى؟» امام علیه السلام در این دو جمله، مرد واقفى را وادار به تفکر و تجدید نظر در اعتقاد باطلش کرد و زمینه بازگشت به حق را در وجود او فراهم ساخت، و سرانجام در مجلس دیگرى با ارائه معجزهاى او را هدایت نمود. (9) نمونه دیگر، قصه دیدار فردى نصرانى به نام «یوسف بن یعقوب» با آن حضرت است. وى که از سوى متوکل احضار شده بود، براى رفع بلا از جان خود تصمیم گرفت صد دینار به امام هادى (ع) بدهد. وقتى به در خانه امام (ع) رسید خدمتکار آن حضرت بیرون آمد و گفت: تو یوسف بن یعقوب هستى؟ گفت: آرى. گفت: داخل شو. و او را در دهلیز خانه نشاند و رفت. نصرانى، از اینکه خدمتکار امام (ع) نام او و پدرش را برده بود ـ با آنکه کسى او را نمىشناخت و وى، اولین بار بود که به «سامرا» آمده بود ـ تعجب کرد. خدمتکار مجددا بازگشت و گفت: مبلغ صد دینارى را که لاى کاغذ پیچیده و در آستینت پنهان کردهاى بده. این موضوع به تعجب او افزود. سپس به اندرون رفت و به خدمت امام (ع) رسید . امام (ع) فرمود: «اى یوسف! چه چیز برایت آشکار شد؟ گفت: سرورم دلایل و براهینى دیدم که براى هر جوینده حقى کافى است که به حق باز گردد. فرمود: «هیهات، تو اسلام نخواهى آورد، ولى به زودى فرزندت ـ فلانى ـ اسلام آورده از پیروان ما خواهد شد. اى یوسف! گروهى گمان مىبرند که دوستى ما براى امثال شما سودى ندارد، سوگند به خدا، اینان دروغ مىگویند، ولایت ما براى مانند تو نیز سودمند است. دنبال کارى که آمدهاى برو و آن را همانگونه که دوست دارى خواهى یافت.» «یوسف» مىگوید: به سوى خانه متوکل رفتم و آنچه مىخواستم گفتم و بازگشتم. «قطب الدین راوندى» پس از نقل این داستان مىگوید: «پس از مرگ «یوسف» با پسرش که مسلمان و شیعهاى وارسته بود دیدار کردم.او به من اطلاع داد که پدرش بر آیین مسیحیت مرده و او بعد از مرگ پدرش مسلمان شده است. و مىگفت: من بشارت داده شده سرورم (امام هادى (ع) هستم» . (10) در جریانى دیگر «فتح بن یزید گرگانى» مىگوید: «در مسافرتى که در محضر امام (ع) بودم فرمود: هر کس از خدا بترسد دیگران از او بترسند و هر که از خدا اطاعت نماید دیگران از او پیروى خواهند کرد. اى فتح! هر کس خدا را فرمان برد از خشم بندگان نهراسد و هر کس خدا را به خشم آورد باید بداند که روزى دچار خشم بندگان خواهد شد.» حضرت، با آماده کردن ذهن طرف و با تلاوت آیات: «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولى الأمر منکم» (11) و «یا لیتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا» (12) مسأله پیروى از رسول خدا (ص) و «اولى الامر» را پیش کشید و اطاعت آنان را به اطاعت خداوند پیوند داد. «فتح» از خدمت امام (ع) مرخص شد اما سخت تحت تأثیر سخنان آن حضرت قرار گرفته بود، لیکن هنوز مسألهدار بود و شب را به اندیشه و تفکر درباره مسائل مطرح شده سپرى کرد. روز بعد مجددا به خدمت امام (ع) رسید و گفت: «اجازه مىدهید درباره مسألهاى که از دیشب فکرم را مشغول داشته بپرسم؟» امام (ع) اجازه داد و افزود: «اگر «عالم» بخواهد تو را از آن مسأله آگاه خواهد ساخت. خداوند هیچ کس را بر غیبش آگاه نکرد مگر آن را که برگزید. همچون پیامبر (ص)، و هر آنچه که از اسرار غیب نزد پیامبر (ص) باشد نزد «عالم» نیز هست. و هر آنچه که رسول خدا (ص) از آن آگاهى دارد، جانشینان او نیز آگاهى دارند. اى فتح! شاید شیطان فریبت داده و با القاى مطالبى تو را دچار تردید کرده است تا از راه خدا و «صراط مستقیم» منحرفت کند...» «فتح» با شنیدن سخنان امام (ع) به اشتباه خود پى برد و وسوسههاى شیطانى را از خود دور ساخت و به امامت آن حضرت معتقد گشت. (13) امام هادى علیه السلام در این دیدار متناسب با درک و آمادگى طرف، جایگاه امامت در نظام اعتقادى و عملى اسلام را با استناد به قرآن تشریح کرد. و با اعلام آگاهى از علم غیب و آگاه کردن طرف از آنچه که در فکر او مىگذرد، شبههها و وسوسههاى شیطانى را از ذهن او دور ساخت. - ارائه کرامت و معجزه پیش از این به پارهاى از کرامات پیشواى دهم علیه السلام ـ که در راستاى تبیین و تثبیت موضع امامت آن حضرت براى افراد بود ـ اشاره کردیم. اینک چند نمونه دیگر: احمد بن محمد بن عبد الله مىگوید: «عبد الله بن هلیل قائل به امامت «عبد الله افطح» بود، ولى پس از سفر به «سامرا» از اعتقادش بازگشت. وقتى از علت آن پرسیدم گفت: تصمیم گرفتم از امام هادى (ع) در این زمینه بپرسم، تا آنکه روزى در یک مسیر باریکى به هم برخوردیم. امام (ع) خود را به من نزدیک کرد و چون در برابر من قرار گرفت چیزى به طرف من انداخت که بر سینهام نشست، در آن نوشته شده بود: (عبدالله) در آن مقام نبود و شایستگى آن را نیز نداشت» . (14) «محمد بن اسماعیل کاتب» به نقل از پدرش مىگوید: «در سامرا»«یزداد» مسیحى، شاگرد «بختیشوع» را دیدم که از خانه «موسى بن بغا» باز مىگشت . با هم همراه شدیم و به گفتگو پرداختیم. وقتى که از کنار خانهاى گذشتیم «یزداد» گفت: صاحب این دیوار را مىشناسى؟ ـ کیست؟ ـ جوانى حجازى به نام «على بن محمد بن رضا علیه السلام» . ـ مگر چه شده؟ ـ اگر آفریدهاى علم غیب بداند اوست. ـ چطور؟ ـ حادثه شگفتى از او برایت بگویم که هیچکس ـ نه تو و نه دیگران ـ آن را نشنیده است، لیکن خدا را بر تو گواه مىگیرم که آن را براى کسى فاش نکنى، چه آنکه من پزشکم و زندگىام در دست پادشاه است... روزى او را ـ که فردى سیاه چهره بود و لباس و عمامه سیاهى نیز پوشیده بود ـ سوار بر اسب سیاهى دیدم. در دل گذراندم: لباسهاى سیاه، مرکب سیاه و مرد سیاه چهره، سیاه در سیاه در سیاه. هنگامى که امام (ع) به من رسید، به چهرهام خیره شد فرمود: «قلب تو سیاهتر از چیزى است که چشمانت دید از سیاه در سیاه در سیاه. خود را باختم و جوابى براى گفتن نداشتم. ـ از آنچه که دیدى چقدر دلت روشن گشت؟ ـ خدا داناتر است. این دیدار موجب شد که «یزداد» مسلمان شود. در بستر بیمارى که منجر به مرگش شد شهادتین را جارى کرد و افزود: «گواهى مىدهم که «على بن محمد» حجت خدا بر بندگانش و ناموس بزرگ او مىباشد. قلب من (به برکت آن دیدار) سفید شد» . (15) 4ـ در قالب زیارت نیاکان خودمحور مهم دیگرى که در راستاى تبیین و تثبیت موضع امامت، مورد توجه و اهتمام پیشواى دهم علیه السلام بود، زیارت نیاکان خود بویژه امیرمؤمنان علیه السلام بود و همچنین اهمیت ویژه قائل شدن براى «حائر مقدس حسینى» به عنوان یکى از پایگاههاى مهم امامت که در ضدیت جور و ستم پیشوایان کفر به پا خاسته و در این راه به شهادت رسیده است. امام نقى (ع) در سال نخست تبعید به «سامرا» و در روز عید غدیر به زیارت مرقد جد بزرگوارش امیرمؤمنان (ع) رفت و با کلماتى ـ که حاکى از مقام والاى آن حضرت نزد پروردگار، و همچنین ستمهایى که از سوى قدرت طلبان غاصب بر آن امام معصوم روا داشته شده بود ـ آن حضرت را زیارت کرد: «ألسلام علیک یا ولى الله، أشهد أنک أول مظلوم و أول من غصب حقه، فصبرت و احتسبت حتى أتاک الیقین. و أشهد أنک لقیت الله و أنت شهید. عذب الله قاتلیک بأنواع العذاب و جد علیهم العقاب. جئتک عارفا بحقک، مستبصرا بشأنک، معادیا لأعدائک و من ظلمک، ألقى على ذلک ربى إن شاء الله» . (16) درود بر تو اى ولى خدا! گواهى مىدهم که تو نخستین مظلومى و نخستین کسى هستى که حقش غصب شده است. و در این راه پایدارى کردى و به حساب خدا گذاشتى تا به حق پیوستى. گواهى مىدهم که تو به ملاقات خدا رفتى در حالى که شهید بودى. خداوند کشندگانت را به انواع عذابها کیفر دهد و آن را پیوسته برایشان فرو فرستد. من در حالى که عارف به مقام توام و از شأن و منزلتت نزد خدا آگاهى دارم به حضورت رسیدم . دشمنانت و همچنین کسانى را که بر تو ستم کردند دشمن دارم و انشاء الله با این عقیده به ملاقات پروردگارم خواهم شتافت. در زیارت دیگرى، پس از بیان ویژگیهاى جدش رسول خدا (ص) و تجلیل از مقام والاى او، به معرفى و بیان شمهاى از برجستگیها و خدمات امیرمؤمنان علیه السلام پرداخته است، سپس از حضرت فاطمه (ع) و ستمهایى که بر آن حضرت رفته یاد کرده و در پایان، نام یکایک پیشوایان علیهم السلام را برده از آنان به عنوان راهنمایان بشر، خزانهداران علم، سرپرستان و ولى نعمتان بندگان خدا، نگهبانان اسلام و حجتهاى خدا بر زمین و... یاد کرده است. (17) علاوه بر زیارتهاى یاد شده که اختصاص به امیرمؤمنان (ع) دارد زیارت دیگرى از امام دهم (ع) به یادگار مانده که به زیارت «جامعه» معروف است و به خواهش یکى از شیعیان براى زیارت همه امامان علیهم السلام تعلیم داده شده است و هر یک از پیشوایان معصوم را مىتوان با آن زیارت کرد. این زیارت را ـ که به تعبیر علامه مجلسى از نظر سند صحیحترین زیارتها، و از جهت محتوا عمیقترین، و از جهت فصاحت و بلاغت فصیحترین آنهاست (18) ـ شیخ طوسى و شیخ صدوق در کتابهاى خود آوردهاند. (19) و شخصیتهاى زیادى تا کنون ـ به زبان فارسى و عربى ـ بر آن شرح نوشتهاند (20) امام هادى (ع) در این زیارتنامه به معرفى جایگاه و شناسایى ابعاد وجودى امامان علیهم السلام در نظام آفرینش و نقش هدایتگرانه آنان در به کمال رساندن استعدادها و سیراب کردن تشنگان از سرچشمههاى زلال معرفت و دانش و... پرداخته و در بیانى ژرف و قالبى رسا و عارفانه از گوشههایى از اسرار نهفته امامت پرده برداشته و تنها راه سعادت و دستیابى به کمال را در پیروى از آنان و چنگ زدن به ریسمان محبتشان و کناره گیرى و بیزارى از دشمنانشان دانسته است. در پیش ـ به مناسبت ـ بخشهایى از زیارت جامعه را آوردیم، اینک فرازهاى دیگرى از آن: «أشهد أنکم الأئمة الراشدون، المهدیون، المعصومون، المکرمون المقربون، المتقون، الصادقون، المصطفون، المطیعون لله، القوامون بأمره العاملون بإرادته، الفائزون بکرامته. اصطفاکم بعلمه، و أرتضاکم لغیبه، و اختارکم لسره... و رضیکم خلفاء فی أرضه، و حججا على بریته، و أنصار لدینه، و حفظة لسره، و خزنة لعلمه، و مستودعا لحکمته، و تراجمة لوحیه، و أرکانا لتوحیده، و شهداء على خلقه...» «گواهى مىدهم که شما، پیشوایان راهنما، هدایت یافته، معصوم، بزرگوار، مقرب پرهیزکار، راستگو، برگزیده، فرمانبر خدا، استوار کنندگان امر او و عمل کنندگان بر وفق خواست او هستید که به کرامتش نائل آمدهاید. خداوند شما را به دانش خویش برگزید و براى غیبش پسندید و براى سر خویش انتخاب کرد.. . و پسندید که شما جانشینان او در زمینش و حجتهاى او بر مخلوقاتش و یاوران دینش، و حافظان سرش، و خزانه داران علمش (که از آسمان نازل شده)، و امانتداران حکمتش، و ترجمان وحیش، و بنیانهاى توحیدش، و گواهان بر خلقش باشید.» «... فالراغب عنکم مارق، و اللازم لکم لا حق، و المقصر فی حقکم زاهق و الحق معکم و فیکم و منکم و إلیکم، و أنتم أهله و معدنه، و میراث النبوة عندکم، و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم...» «پس روگردان از شما از دین بیرون رفته و ملازم و همراه شما به شما پیوسته است. و کوتاهى کننده در حق شما نابود است. حق با شما در شما، از شما و به سوى شماست. و شما اهل آن و معدن آن هستید، و میراث نبوت نزد شماست، و بازگشت خلق به سوى شما و حسابشان با شماست ...» «... من والاکم فقد والى الله، و من عاداکم فقد عاد الله، و من أحبکم فقد أحب الله، و من أبغضکم فقد أبغض الله، و من أعتصم بکم فقد اعتصم بالله» . (21) «دوستدار شما دوستدار خداست و دشمن شما دشمن خدا. آنکه به شما محبت ورزد به خدا محبت ورزیده و آنکه به شما کینه ورزد به خدا کینه ورزیده است، و هر که به شما تمسک جوید به خدا تمسک جسته است.» امام هادى علیه السلام در اقدامى دیگر، گام را از این هم فراتر نهاده و در حرکتى غیر منتظره ـ حتى براى شیعیان ـ افکار را به عظمت و موقعیت استثنایى بارگاه ملکوتى جد بزرگوارش امام حسین علیه السلام متوجه ساخت و نقش الهام دهى و شفابخشى تربت پاک حسینى را به دوستداران مکتب و شیفتگان راهش گوشزد کرد. «ابوهاشم جعفرى» مىگوید: «همراه «محمد بن حمزه» به عیادت امام هادى (ع) ـ که بیمار بود ـ رفتیم. امام (ع) فرمود : با مال من گروهى را به «حائر حسینى» بفرستید (تا براى شفاى من دعا کنند). ما از نزد امام خارج شدیم. محمد بن حمزه خطاب به من گفت: ما را (براى دعا) به حرم امام حسین (ع) مىفرستد، در حالى که خود او (در شأن و مرتبت) همچون صاحب حرم است! برگشتم و سخن او را براى امام (ع) بازگفتم. فرمود: مطلب آنگونه که او مىپندارد نیست . خداوند جایگاههایى دارد که دوست دارد در آن جایگاهها عبادت شود و «حائر حسینى» از جمله این مکانهاست» . (22) در روایتى دیگر، همین مطلب با توضیح بیشترى آمده است: «ابوهاشم» مىگوید: «زمانى که امام هادى (ع) بیمار بود به نزدش رفتم. فرمود: «اى ابوهاشم! فردى از دوستان ما را به «حائر حسینى» بفرست تا براى (شفاى) من دعا کند.» بیرون آمدم تا فردى را پیدا کنم. به «على بن بلال» برخوردم. موضوع را با او در میان گذاشتم و از او خواستم به «کربلا» رود و براى امام (ع) دعا کند. «على» شگفت زده شد و گفت: «به جان و دل حاضرم، ولى به اعتقاد من امام هادى (ع) برتر از «حائر حسینى» است، زیرا او در شمار صاحب حرم است و دعاى آن حضرت براى خود بهتر از دعاى من براى اوست.» بازگشتم و آنچه «على بن بلال» گفته بود به اطلاع امام (ع) رساندم. فرمود: «رسول خدا (ص) برتر از «کعبه» و «حجر الأسود» بود، با این حال به گرد «خانه» طواف مىکرد و «حجر الأسود» را استلام مىنمود. براى خدا در روى زمین بقعههایى است که لازم است خداوند در آن بقعهها خوانده شود، و دعاى افراد در این گونه جاها مستجاب است، و «حائر حسینى» از جمله این بقعههاست» . (23) پیشواى دهم علیه السلام با آنکه خود، امام معصوم و مستجاب الدعوة است، اما از شیعیان مىخواهد که با پول او به «کربلا» روند و در حرم مقدس امام حسین علیه السلام براى بهبودى او دعا کنند. نکته قابل توجه اینکه در روایت نخست، امام (ع) دستور داد گروهى را با پول او به کربلا بفرستند. آیا این اقدام امام (ع) صرفا یک مسأله شخصى و فردى بود؟ شاید استنباط یاران امام (ع) مثل «ابوهاشم» ، «محمد بن حمزه» و «على بن بلال» در همین حد بوده است و همین امر موجب تحیر و شگفتى و در نهایت، پرسش آنان از حکمت و فلسفه این اقدام شده بود. در صورتى که امام (ع) با این عمل، کربلا و مشهد مقدس حسین بن على (ع) و یاران او را به عنوان سرزمینى که مورد عنایت و توجه خداست و دعا در آن به اجابت مىرسد، مطرح کرد و عملا آموخت که «حائر حسینى» درى از درهاى رحمت الهى و نسخهاى شفابخش براى رفع مشکلات و گرفتاریها و بهبود از انواع بیماریهاست که باید بدانجا پناه برد. و از آن کعبه عشق و اخلاص و ایثار و استوره پایدارى و مقاومت، براى شکستن بتهاى زر و زور و تزویر و به اهتزاز در آوردن پرچم حق و عدالت و آزادى بر فراز بام انسانیت، الهام گرفت. به نظر مىآید این حرکت امام (ع) پیش از آنکه یک حرکت فردى باشد یک حرکت اعتقادى، سیاسى و مبارزاتى بود که در آن شرایط خفقان و مرگبار حکومت عباسى، با درایت و تدبیر حکیمانهاى از سوى آن حضرت اعمال شد و به اصل مسأله امامت مرتبط مىگشت. در شرایطى که حکمرانان عباسى بویژه متوکل، از «حائر حسینى» به عنوان خطرناکترین و زیانبارترین پایگاهى که خطرى جدى براى ادامه حکومت ستمگرانه آنان دارد، یاد مىکردند و متوکل آن جنایت بىسابقه را نسبت به آن انجام داد، امام (ع) دست به این حرکت لازم زد و در پوششى حکیمانه و به ظاهر، غیر متعرضانه نسبت به دستگاه، در برابر تلاشهاى مذبوحانه دشمن موضع گرفت و افکار را به سوى خاطره انگیزترین، ستم سوزترین و الهام بخشترین پایگاه امامت یعنى کربلا جلب کرد. 5ـ در سخنان گهربارشمسأله امامت و تبیین و تحکیم پایههاى آن، در سخنان ارزنده امام دهم علیه السلام نیز که معمولا براى عموم القا مىشد و در دسترس همگان بود متجلى است. اینک دو نمونه: «امام هادى از پدرانش، از جدش امیرمؤمنان (ع) روایت کرده که رسول خدا (ص) (خطاب به على (ع)) فرمود: «اى على! هر کس دوست دارد که با شادمانى و پاکى و در امان بودن از مصیبت بزرگ روز قیامت، به دیدار خدا بشتابد باید تو را دوست داشته باشد، و نیز دوستدار فرزندان تو: حسن، حسین، على بن حسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على، و مهدى پایانبخش آنان، باشد. اى على! در آخر الزمان گروهى تو را دوست خواهند داشت ـ در حالى که (برخى دیگر از) مردم آنان را سرزنش مىکنند و اگر آنان نیز دوستى تو را برگزینند برایشان بهتر است، اگر بدانند ـ و تو و فرزندانت را ـ که برترین درودهاى خدا بر آنان باد ـ بر پدران، مادران، برادران، خویشان و نزدیکان خود مقدم مىدارند. اینان روز قیامت در زیر «لواى حمد» محشور خواهند شد، خداوند از بدیها و گناهانشان مىگذرد و درجاتشان را بالا مىبرد، و این است پاداش کردارشان» . (24) امام علیه السلام در این روایت، تنها به مسأله تبیین امامت خود بسنده نکرد، بلکه سلسله امامت را ـ آنهم از زبان پدرانش و رسول خدا (ص) ـ مطرح کرد و دوستى آنان را شرط در امان بودن از عذاب الهى و نگرانى روز قیامت دانست. در سخنى دیگر در پاسخ پرسش «صقر بن أبى دلف» از معناى روایت نقل شده از پیامبر (ص): «لا تعادوا الأیام فتعادیکم» با روزها دشمنى نورزید که به دشمنى شما بر خواهند ساخت، فرمود: «آرى» ، «ایام» ما هستیم و به یمن وجود ما آسمانها و زمین برپاست. شنبه نام رسول خداست، و یکشنبه کنایه از امیرمؤمنان است، و دوشنبه: حسن و حسین هستند، و سه شنبه: على بن حسین، محمد بن على و جعفر بن محمد. چهارشنبه: موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على و من . پنجشنبه: فرزندم حسن بن على و جمعه نوهام (حضرت مهدى) و گروه حق طلب نزد او گرد مىآیند، و او، زمین را پر از قسط و عدل مىکند همانسان که از ستم و جور پر شده است. این است معناى «ایام» پس با آنان در دنیا دشمنى نورزید تا در آخرت با شما دشمنى نورزند» . (25) پىنوشتها:1) حمانى ـ به کسر حاء و تشدید میم ـ منسوب به حمان بن عبد العزى و تیرهاى از بنى تمیم است، در حالى که مضمون اشعار بیانگر این است که گوینده آن، فردى علوى است. از اینرو، نقل شیخ طوسى در امالى (ج 1، جزء 11، ص 293) که به جاى «حمانى» ، «فلان بن فلان علوى» دارد، به نظر صحیحتر مىآید. در این نقل «حمانى» در کلام راوى آمده و گفته است: به گمان من منظور امام (ع) حمانى بوده است. و در نقل شیخ به جاى «حمانى» ، «جمانى» آمده است. 2) مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 406، و حیاة الامام على الهادى (ع)، ص .241 3) حیاة الامام على الهادى (ع)، ص 242ـ .244 4) پیام امام (ع) آیه 65 از سوره هود است که حاوى وعده عذاب به قوم متخلف صالح است. 5) مناقب، ابن شهرآشوب، صج 4، ص .407 6) بحار الانوار، ج 50، ص .156 7) در ستمگرى و سنگدلى وى نوشتهاند: روزى ستمدیدهاى از او دادخواهى کرد. وى که سوار بر اسب بود، پا از رکاب برداشت و چنان بر سینه دادخواه زد که در جا کشته شد. شاعرى در این زمینه مىگوید: قل للخلیفة یابن عم محمد اشکل وزیرک إنه رکال اشکله عن رکل الرجال فان ترد مالا فعند وزیرک الاموال به خلیفه بگو اى پسر عم پیامبر! (ص) دست و پاى وزیرت را ببند که زیاد لگد مىزند. دست و پایش را ببند که به مردم لگد نزد و (و به او بگو) اگر مال و ثروت مىخواهى نزد وزیرت اموال زیادى است. «ر.ک. مروج الذهب، ج 4، ص 84» . 8) اعلام الورى، ص 342، و مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص .408 9) اعلام الورى، ص .346 10) بحار الانوار، ج 50، ص 144ـ .145 11) سوره نساء، آیه 59، «از خدا و پیامبران (ص) و صاحبان امر خویش اطاعت کنید.» 12) سوره احزاب، آیه 66، «روزى که چهرههاشان بر آتش بیفتد گویند:) اى کاش (در دنیا) خدا و پیامبران را اطاعت مىکردیم» . 13) اثبات الوصیة، ص 198ـ .199 14) الکافى (ص)، ج 1، ص 355، و بحار الانوار، ج 50، ص 184ـ .185 15) ر.ک. دلائل الامامة، ص 221، و بحار الانوار، ج 50، ص 161ـ .162 16) کامل الزیارات، ص 41 و حیاة الامام على الهادى علیه السلام، ص .250 17) براى آگاهى بیشتر از متن زیارتنامه به حیاة الامام على الهادى علیه السلام، ص 251، ص 251ـ 256 رجوع کنید. 18) بحار الانوار، ج 99، ص .144 19) ر.ک. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 95، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 277، و من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص .609 20) براى آگاهى از شرحهاى نوشته شده به الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج 13، ص 305ـ 306 رجوع کنید. 21) مفاتیح الجنان، زیارت جامعه. 22) کامل الزیارات، باب 90، ص .273 23) همان مدرک، ص .274 24) الغیبة، شیخ طوسى، ص 90ـ 91 و بحار الانوار، ج 36، ص .258 25) کمال الدین، ج 2، ص 383، و بحار الانوار، ج 50، ص 194ـ .195 کتاب: تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، ص 100تالیف: سپاه پاسداران انقلاب اسلامى [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 8:26 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
تعلیم و تربیت شاگردانشناسایى و جذب افراد مستعد و آماده و ترتبیت آنان بر اساس تربیتهاى اسلامى و مجهز ساخن آنان به انواع علوم مورد نیاز جامعه از رسالتهاى مهم امامان علیهم السلام بود و محدودیتهاى اعمال شده از سوى حکومتهاى وقت هر چند انجام این رسالت را در حد مطلوب با مشکلاتى مواجه ساخت و بسیارى از افراد را از دستیابى به این سرچشمههاى زلال دانش و معرفت و بهرهگیرى از آن محروم کرد، ولى موجب تعطیل شدن آن نگشت. تشنگان حقیقت و شیفتگان امامت تحت پوششهاى مختلف به محضر امامان علیه السلام مىرسیدند و در حد ظرفیت و میوان معرفتخود از دریاى بىکران دانش الهى آن بزرگواران سیراب مىشدند. بر اساس نوشته شیخ طوسى، تعداد دست پروردگان پیشواى دهم(ع) و کسانى که از آن حضرت در زمینههاى مختلف علوم اسلامى روایت نقل کردهاند بالغ بر 185 نفر مىشود (1) که در میان آنان چهرههاى برجتسه علمى و فقهى فراوانى که داراى تالیفات گوناگونى بودند دیده مىشود. بجاست در اینجا از بعضى شاگردان آن حضرت - هر چند به طور اختصار - یاد شود تا ضمن تجلیل از این عزیزان، بعد علمى و تلاش فرهنگى پیشواى دهم شناختهتر گردد. 1 - ایوب بن نوحوىمردى امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایى داشت، چندانکه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمردهاند. او، وکیل امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام بود و روایات زیادى از پیشواى دهم(ع) نقل کرده است. «ایوب» به هنگام در گذشت تنها یکصد و پنجاه دینار از خود بجاى گذاشت، در حالى که مردم گمان مىکردند او پول زیادى دارد. (2) «در «صریا» امام هادى(ع) بودم که «ایوب بن نوح» داخل شد و پیش روى آن حضرت ایستاد. امام(ع) دستورى به او داد، سپس بازگشت. امام(ع) رو به من کرد و فرمود: «اى عمرو! اگر دوست دارى به مردى از اهل بهشتبنگرى به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر. » (3) 2 - حسن بن راشدمعروف به «ابوعلى»وى از اصحاب امام جواد و امام هادى(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزگوار از منزلت و مقام والایى برخوردار بوده است. شیخ مفید او را از زمره فقهیان برجسته و شخصیتهاى طراز اول دانسته که حلال و حرام از آنها گرفته مىشد و راهى براى مذمت و طعن بر آنان وجو نداشت. (4) شیخ طوسى نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلاى ممدوح امامان(ع) از «حسن بن راشد» به عنوان وکیل امام هادى(ع) نام برده نامههاى آن حضرت را به او یادآور شده است. » (5) «محمد بن فرج» مىگوید: «در نامهاى به امام هادى(ع) از ابو على و. . . پرسیدم. امام(ع) در پاسخ نوشت: «نام «ابن راشد» را بردى، خدا او را رحمت کند. او سعادتمندانه زندگى کرد و شهید در گذشت. . . » (6) 3 - حسن بن على ناصر شیخ طوسى او را از اصحاب امام هادى(ع) شمرده است. وى پدر جد سید مرتضى از سوى مادر است. سید مرتضى در وصف او مىگوید: «مقام و برترى او در دانش و پارسایى و فقه روشنتر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در «دیلم» نشر داد، به گونهاى که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهى به هدایت راه یافته و با دعاى او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوى او بیش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند. » (7) 4 - عبد العظیم حسنى وى که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبى علیه السلام مىرسد بر اساس نوشته شیخ طوسى ازیاران امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام است»، (8) ولى در برخى نوشتهها از اصحاب امام جواد و امام هادى(ع) قلمداد شده است. (9) «عبد العظیم» مردى پارسا، وارسته و دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشواى دهم(ع) بود. «ابو حماد رازى» مىگوید: «در سامرا بر امام هادى(ع) وارد شدم و درباره مسائلى از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت. زمانى که خواستم خدا حافظى کنم فرمود: «اى حماد! هرگاه در ناحیهاى که زندگى مىکنى مشکلى در امر دینتبرایت پیش آمد از عبد العظیم حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان. » (10) وى، با آنکه معتقد به امامت امامان علیهم السلام بود اما براى اطمینان بیشتر به محضر امام هادى(ع) شرفیاب شد و به طور تفصیل عقاید خود را بر آن حضرت عرضه کرد و از او خواست تا نسبتبه آنها اظهار نظر نماید. امام(ع) پس از شنیدن عقاید او فرمود: «اى ابو القاسم! سوگند به خدا، آنچه گفتى همان دین خداست که بر بندگانش پسندیده است. بر همین عقیده استوار باش، خداوند در دنیا و آخرت تو را بر حق پایدار بدارد. » (11) وى که از ستم دستگاه خلافت عباسى نسبتبه علویان به ستوه آمده بود براى رهایى از شر آنان به «رى» شبها را به شب زندهدارى و روزها را به روزه سپرسى مىکرد و زندگى مخفیانهاى داشت. گاهى پنهانى به زیارت قبر یکى از فرزندان موسى بن جعفر علیهما السلام که در «رى» مدفون بود مىرفت. شیعیان به تدریج از ورود او به «رى» خبردار شدند و پنهانى به محضرش رسیده از او استفاده مىکردند. (12) حضرت عبد العظیم هرچند در طول مدت اقامتش در رى از آزار و شکنجه عباسیان در امان بود، ولى زندگى پنهانى و بدور از خانواده و نیز گزارشاتى که از گرفتارىها و مصایب علویان در نقاط مختلف کشور اسلامى به او مىرسید پیوسته خاطرش را آزرده و متاثر مىساخت و سرانجام در پى بیمارى شدیدى - که شاید معلول همین رنجهاى روحى بود - در «رى» در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. 5 - عثمان بن سعیدوى، در سن جوانى و در حالى که یازه سال از عمرش مىگذشت افتخار شاگردى امام دهم(ع) را پیدا کرد (13) و در اندک زمانى از آنچنان رشد و تعالىاى برخوردار شد که امام هادى(ع) از او به عنوان «ثقه» و «امین» خود یاد کرد. «احمد بن اسحاق قمى» مىگوید: «به محضر امام هادى(ع) رسیدم و عرض کردم: سرورم، کار من طورى است که گاهى (در منزل) هستم و گاهى نیستم، زمانى هم که هستم دسترسى به شما براى میسر نیست. (در چنین مواقعى) گفتار چه کسى را بپذیریم و دستور چه کسى را فرمان بریم؟ امام(ع) فرمود: «ابوعمر، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوى من گفته و هرچه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است. » (14) 6 - على بن جعفر همانىوى، مردى ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادى و امام عسکرى(ع) را بر عهده داشت و کردارش مورد پسند آن دو بزگوار بود. «ابو جعفر عمرى» مىگوید: «ابوطاهر بن بلال (15) در سفر حج دید على بن جعفر پولهاى زیادى انفاق مىکند. پس از بازگشت در نامهاى موضوع را به امام عسکرى(ع) گزارش کرد. امام(ع) در پاسخ نوشت: «ما خودمان دستور پرداخت دویست هزار دینار را به او دادیم. ولى او تنها نیمى از آن را پذیرفت. مردم حق ندارند به کارها و امورى که ما اجازه اظهار نظر و دخالت در آنها را به آنان ندادهایم دخالت کنند. راوى مىگوید: «على بن جعفر بر امام هادى(ع) وارد شد و آن حضرت دستور رداختسىهزار دینار طلا را به او داد. (16) نکاتى که از این روایت استفاده مىشود«على بن جعفر» به نمایندگى از سوى امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام پولهایى به افراد مىداد تا به مصارف مورد نظر آن دو بزرگوار برسانند. پولهاى پرداختى صرفا براى تامین نیازهاى فردى افراد نبود بلکه به منظرهاى دیگرى که به اهداف امامت مربوط مىشد پرداخت مىگردید. شگفتى «ابوطاهر» از فزونى انفاقها و گزارش آن به امام(ع) و نسبت دادن امام(ع) کار او را به خود و بیان اینکه این گونه کارها از امورى است که مردم عادى حق اظهار نظر و دخالت در آن را ندارند همه مؤید این حقیقت است. - ایام حج که مسلمانان براى انجام فریضه حجبه مکه مىآیند بهترین رصتبراى انجا این گونه کارهاست، زیرا از یکسو دسترسى به افراد و توجیه آنان نسبتبه رسالتها و ماموریتهاشان و نیز تدارکشان در چنین ایامى آسانتر است، و از سوى دیگر، دستگاه خلافت نسبتبه آنان حساسیتى نشان نخواهد داد. على بن جعفر نزد پیشواى دهم(ع) از منزلت والایى برخوردار بود. بین او و «فارس بن حاتم» بر سر مسالهاى مشاجره در گرفت. «ابراهیم بن محمد» موضوع را به امام(ع) گزارش کرد و از آن حضرت خواست معین کند که وى از کدامیک از آن دو پیروى کند. امام(ع) در پاسخ نوشت: سزاوار نیست از مثل چنین مسالهاى پرسیده شود و نه در مثل چنین موضوعى شک شود. خداوند به «على بن جعفر» مرتبتى والا بخشیده و ما را بازداشته از اینکه او با فردى مثل «فارس بن حاتم» مقایسه شود، بنابراین به گاه نیاز، به على بن جعفر رجوع کن و از «فارس» بیم کنید و او را در هیچ یک از امور خود داخل مکنید. . . » (17) وى، - همانگونه که پیش از این یاد آور شدیم - به جرم جانبدارى از اهل بیت علیهم السلام به دست متوکل گرفتار و روانه زندان گشت، ولى پس از مدتى به برکت دعاى امام علیه السلام از زندان آزاد شد. پىنوشتها:(1) ر. ک. رجال الطوسى، ص 409 - 427 براى آگاهى از تفصیل بیشتر شرح زندگانى آنان به حیاة الامام على الهادى، ص 170 - 230 رجوع کنید. (2) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 - 262. (3) الغیبة، شیخ طوسى، ص 212. (4) معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 324. (5) الغیبة، ص 212 - 213. در مباحث پیش به برخى از این نامهها اشاره شد. (6) رجال کشى، ج 6، ص 603، ردیف 1122. (7) معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 28. (8) رجال الطوسى، ص 417، ردیف 1 و ص 433، ردیف 20. (9) معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 47. (10) همان مدرک، ص 48 - 49. (11) وسائل الشیعة، ج 1، ص 12 - 13 و امالى صدوق، ص 278، حدیث 24. (12) ر. ک. رجال النجاشى، ص 247 - 248 و تنقیح المقال، ج 2، ص 157. (13) رجال الطوسى، ص 420، ردیف 36. (14) الغیبة، شیخ طوسى، ص 215. (15) ابوطاهر، از عناصر نامطلوب دوران امام عسکرى و امام زمان علیهما السلام بود و به دروغ، ادعاى وکالت از سوى امام عسکرى(ع) را داشت. اموالى از امام(ع) نزد وى بود که از تحویل آنها به «محمد بن عثمان» نایب خاص امام زمان(ع) خوددارى کرد، از این رو، شیعیان از وى بیزارى جسته و او را مورد لعن قرار دادند. «ر. ک. الغیبة، شیخ طوسى، ص 245». (16) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 293، و الغیبة، شیخ طوسى، ص 212. (17) رجال کشى، جزء 6، ص 523، ردیف 1005. کتاب: تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، ص 140.نویسنده: مرکز تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 8:6 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
سال 212 هجرى است و «صریا» غرق نور و شادى است. تقدیر دستاندرکار آفرینش معجزه خلقت است و جهان در انتظار یکى اززیباترین چهرههاى ملکوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمینعلى(ع) را در جمع خویش جشن گرفته و بر استمرار کوثر فاطمىقامت نماز و تکبیر بسته است. «سمانه مغربیه»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش«جوادالائمه(ع») بر این نعمتبزرگ شکر گزار و شادان است. اوامام «علىالنقى» است که باید در سن هشتسالگى، پس از پدر،سکاندار کشتى نجات انسانها از گردابهاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاکى رهنمون شود. سرفصلهاى زندگى و درخششخورشیدگونش در روزنه بیان و قلم نمىگنجد؛ زیرا امام ظهور اسماعظم الهى و تجلى شکوهمند و تام تمامى اسماى الهى است؛ امامىتوان از راه آثار و برکات پرتوى از آفاق وجودى و گسترهروحىاش را دریافت. این نوشتار به بخشى از جلوههاى امامهادى(ع) مىپردازد. الف- زیارت جامعهیکى از آثار ماندگار وارزشمند امامهادى(ع) زیارت جامعه است کهخود متقنترین متن شناخت امامت راستین است. صحت صدور و ارزشسندى آن چنان است که مرحوم مجلسى مىنویسد: «انما بسطت الکلام فىشرح تلک الزیاره قلیلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصحالزیارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اینکه درباره زیارت جامعهسخن اندکى به درازا کشید اگرچه حق آن را نیز ادا نکردمبدین خاطر است که این زیارت صحیحترین آنهااز جهتسند وفراگیرترین آنها نسبتبه ائمهعلیهم السلام است و در مقایسه بادیگر زیارتها از فصاحت و بلاغت و منزلتبیشترى برخوردار است. این زیارت را مرحوم صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» و شیخطوسى درکتاب تهذیب الاحکام از موسى بن عبدالله نخعى چنین نقلمىکند: از امام علىالنقى(ع) خواستم مرا زیارتى با بلاغت و کاملتعلیم دهد که به وسیله آن بتوانم هریک از ائمه را زیارت کنم. حضرت فرمود: چون به درگاه رسیدى در حالى که غسل کردهاى بایستو شهادتین را بگو و چون داخل شدى و قبر را دیدى توقف کن وسىمرتبه الله اکبر بگو. سپس اندکى راه برو با گامهاى کوتاه وبا آرامش و وقار؛ دوباره بایست و سى مرتبه الله اکبر بگو. پسبه قبرمطهر نزدیک شود و چهل مرتبه تکبیربگو. اهمیت این زیارترا هنگامى مىتوان دریافت که بدانیم در آن زمان عدهاى از«غلات» معصومانعلیهم السلام را تا حد خدایى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالتخویش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفریط را مشخص کرد و دوستداران واقعى خویش را ازانحراف و تمایل به سوى افکار و آراى باطل دور داشت. نام چندتناز غلوکنندگان چنین است: 1- على بن حسکه قمى 2- قاسم یقطینى 3- حسن بن محمدبن باباى قمى 4- محمدبن نصیر از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مىتوان بهعقاید این گروه دستیافت. در آن نامه آمده است: «ان على ابن حسکه یدعى انه من اولیائک و انک انت الاول القدیمو انه بابک و نبیک امرته ان یدعو الى ذالک ...» على بن حسکه معتقد است تو خدایى و او پیامبرى است که از جانب شما ماموریتیافته مردم را به آن دعوت کند. او بسیارى را به سوى خود جذبکرده است. اگر منت نهى و جوابى را در این باره مرقوم دارىآنان را از هلاکت نجات دادهاى. امام در پاسخ نوشت: ابن حسکه دروغ گفته است. لعنتخدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمىدانم.... سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پیامبران پیش از او را جز بهآیین یکتاپرستى و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است. محمد(ص) تنها به خداى یکتاى بىشریک دعوت کرده است و ماجانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمىورزیم؛ در صورتاطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانشسرپیچى کنیم عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتى برخداوند نداریمو خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از کسى که اینسخنان را به زبان آورد بیزارى جسته، به خدا پناه مىبرم. شمانیز از آنان دورى کنید. و آنان را در تنگنا قرار دهید. چنانچهبه یکى از این افراد دسترسى پیدا کردید، سرش را با سنگبشکنید. بدین جهت امام(ع) در آداب خواندن زیارت مزبور فرمود: صدمرتبه تکبیر بگوید. مرحوم مجلسى در حکمت آن مىگوید: ایندستور شاید بدین جهت است که از غلو و زیاده روى در بارهائمهعلیهم السلام جلوگیرى کند. در متن خود زیارت نیز آمده است: «اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشریک له، کما شهدالله لنفسه... و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازىدیگر مىفرماید: «السلام على الدعاه الىالله و الادلاء على مرضاهاللهوالمستقرین فى امرالله و التامین فى محبه الله و المخلصین فىتوحیدالله.» سلام بر ائمه که دعوت کنندگان به سوى خدا وراهنمایان برخشنودى خدایند. همانها که ثاتب قدمان در اجراىفرمان الهى و کامل در عشق ومحبتخدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحید خداوندند. در این زیارت اوج معنوى و جامعیت ائمهعلیهمالسلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگیز که هر سخن شناس وآشناى با ادبیات عرب آن را در مىیابد، این امر خود مىتواندبیانگر صدور این جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بیان شدهاست. در این زیارت در باره فضایل و خصوصیات اخلاقى و اجتماعىامامان معصومعلیهم السلام مىخوانیم: «کلامکم نور و امرکم رشد و وصیتکم التقوى، و فعلکم الخیر،وعادتکم الاحسان، و سجیتکم الکرم، و شانکم الحق و الصدق والرفقو قولکم حکم و حتم، و راءیکم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدایت است. سفارش شما تقوا و کار شماخیر و نیکى است. عادت شما نیکى و فطرت شما کرم و بخشش است. حالت و منزلتشما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست؛ و اندیشه شما دانش و بردبارى و عاقبتاندیشى است. این زیارت امامت را رمز و راز فلسفه سیاسى اسلام مىداند؛ دولتحق و پاینده اهلبیتعلیهم السلام را فرا روى انسانها قرار مىدهدو به همه مومنان یاد آورى مىکند که حق مسلم و حکومت عدل الهىاز آن اهلبیت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخیار و ساسهالعباد و ارکان البلاد؛» ائمهعلیهم السلام آقاى نیکان وتکیهگاه آنها و خلفاى الهى و تدبیرکنندگان امور بندگان وستونهاى محکم شهرهایند. مرحوم مجلسى مىفرماید: «وساسهالعباد» جمع «السائس اى ملوک العباد و خلفاء اللهعلیهم» ساسه جمع «سائس» به معناى پادشاه بندگان و خلفاىالهى برآنان است. این زیارت به شیعیان مىآموزد که آمادگى خویش را حفظ کنید تاآن زمان که دولت اهلبیتعلیهم السلام بر قرار شود: «و نصرتىلکم معده حتى یحیى الله تعالى دینه بکم و یردکم فىایامه ویظهرکم لعدله و یمکنکم فى ارضه» سرانجام حدیثبرائت و ولایترا به عنوان شعارى جاوید، مطرح مىکند تا شیعیان آن را درامتداد حرکت تاریخى خویش همراه داشته باشند و بتوانند اصالتمکتبى و دینى خویش را در طرد التقاط، نامردمىها و باطلگرایانحفظ کنند: «فمعکم معکم لامع غیرکم»؛ همگام با شما بوده و خواهم بود. نهبا دشمنان شما. زیباییهاى این زیارت بسیار است و ساحلش دوردستمىنماید. بضاعت و مجال اندک ما را از پیشروى فزونتر در اینعرصه باز مىدارد. پس ناگزیربه همین مقدار بسنده مىکنیم. امام هادى(ع) و آثار فقهىهرگاه فقه شیعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح یافته،جلوههایى به یاد ماندنى و زیبا پدید آورده است. این برخاستهاز همان منطق مستحکم و استدلالهاى عمیق مبتنى بر وحى است که ازرسول گرامى اسلام به اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام رسید. درزمان معاصر نیز دیدیم که مفتى مصر «شیخ شلتوت» پس از مقایسهفقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنین گفت: «وانى لا انسىحینماکنت اشتغل بتدریس فقه المذاهب الاسلامیه و حینما کنت تجولالاراء فى ذهنى کانت آراء علماء الشیعه فقط تجلب نظرى و ربماکنت ارجح نظرهم لما فیه من قوه الاستدلال و المنطق الصحیح.» فراموش نمىکنم هنگامىکه به تدریس فقه مذاهب اسلامى اشتغالداشتم، در این میان فقط آراى علماى شیعه نظرم را جلب مىکرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اینکه از استدلال قوى و منطق صحیحبرخوردار بود، ترجیح مىدادم. این منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسیار به چشم مىخورد؛براى مثال زمانى فردى مسیحى با زنى مسلمان زنا کرد و حریم عفت اسلامى را خدشه دار ساخت. او را نزد متوکل آوردند. یحیى ابن اکثم گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده، در نتیجه حدى بر او جارى نمىشود. برخى از فقها گفتند: مىبایست سه بار بر او حد جارى شود. دسته اى دیگر از فقها بگونه اى دیگر فتوا دادند. متوکل ناچار با امام هادى(ع) مساله را در میان نهاد. امام پاسخ داد: باید آنقدر شلاق بخورد تا بمیرد. یحیى ابن اکثم و دیگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرک شدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبید. حضرت در جواب آیه 84 و 85سوره غافر را یادآور شد: «چون شدت قدرت و قهر ما را دیدند،گفتند: ما به خداى یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایى که شریک خدا گرفتیم کافر شدیم؛ اما ایمانشان، پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب ما، بر آنها سودى نبخشید. سنت خدا در میان بندگان چنین حکمفرما بوده است: و آنجا کافران زیانکار شدهاند. امام با این آیه یادآورى کرد: چنان که ایمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نیست، اسلام این مسیحى نیز حد الهى را از اوساقط نمىکند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسندید و دستور داد آن رااجرا کنند. درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام که در سال212 هجرى خورشید وجودش تجلى کرد و آن زمان که با عزمى آهنین ورنج غربت و تبعید را برگزید و آن روز که پس از 33 سال دورانشکوهنمد امامت در سال 254 هجرى به شهادت رسید. [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 8:4 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه : 1 مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ.(62) 2 قالَ علیه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ.(63)
ترجمه :
[ دوشنبه 90/3/16 ] [ 7:29 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
|