سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سروسامان

 

گفتم: خدایا از همه دلگیرم       گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند       گفت: پیش از من؟ 
 
گفتم: خدایا چقدر دوری     گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم       گفت: پس من؟

گفتم: خدایا کمک خواستم       گفت: از غیر من؟

 

گفتم: خدایا دوستت دارم        گفت: بیش از من؟

 

 


کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

 

سفری بی همراه،

 

گم شدن تا ته تنهایی محض،

 

یار تنهایی من با من گفت:

 

هر کجا لرزیدی،

 

از سفرترسیدی،

 

تو بگو، از ته دل

 

من خدا را دارم...
 

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم!


[ یکشنبه 90/3/15 ] [ 10:43 صبح ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب


بازدید امروز: 1087
بازدید دیروز: 1152
کل بازدیدها: 19897692

طلایه دار