بی سروسامان |
من تمام کشته های روی مین را میشناسم من جنون زار مقدم تا کمین را میشناسم
یک پلاک اینجا میان خاک ها جا مانده شاید شاید این بار این پلاک شرمگین را میشناسم
نامه ای پیدا شده این روزها گمنام اما دست خط نامه های آخرین را میشناسم
تکه ای پیراهن و یک قمقمه سوراخ و خالی من عطش را سوز را آهِ زمین را میشناسم
شاید آری شاید این پیراهن یوسف نباشد من تمام یوسفان مه جبین را میشناسم
مطمئنم باز هم در پیش ما جای تو خالیست من مرام سینه های آتشین را میشناسم [ چهارشنبه 90/6/30 ] [ 10:40 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ
موضوعات وب
آخرین مطالب
لینک های مفید
لینک دوستان
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب بازدید امروز: 141 بازدید دیروز: 1536 کل بازدیدها: 19893352 |