بی سروسامان |
پر رفت و آمدترین خانه «محله بنیهاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظهشماری میکردند، و دل خوش میداشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسههای محبت را بر گونههای عطر آگینش نثار گردانند.
آری، در پنجم جمادیالاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. (1) مادر، سومین فرزند خود را به دنیا آورد، و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست. رسم خانواده علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نامگذاری نوزاد خود را بهبزرگِ خانواده واگذار میکردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم بهجهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد، و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسهها به گونهاش افکند. و نام کودک را زینب نهاد. کلمه «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا. مادر زینب علیهاالسلام
آری، مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک میگردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجیها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسولالله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین.»(2) فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است. پدر زینب علیهاالسلام آری، علی بن ابیطالب پدر زینب در قضاوت و زهد، در سخاوت و پرهیزکاری، در اصالت و بزرگواری، و در مقام بلند ایمان و شرافت، بلندمقامترین یاران پیامبر و امت اسلام است. و چرا سخن خود پیامبر(ص) را در باره علی(ع) زمزمه نکنیم و کلام آن بزرگوار پس از پیوند ازدواج او با فاطمه(ع) را که برای دفع وسوسههای کارشکنان، خطاب به فاطمه بیان فرمود، مد نظر نداشته باشیم؟ پیغمبر(ص) به فاطمه فرمود: «زوجتک خیر امّتی، اعلمهم علما، و افضلهم حلماً، و اولهم سلماً.»(3) دخترم! مطمئن باش که تو را به ازدواج کسی درآوردهام که، بهترین افراد امت من است، زیرا از لحاظ دانش از همه عالمتر، و در قلمرو حلم و پایداری از دیگران مقاومتر است، و به هر حال علی(ع) اولین مردی است که ایمان آورد، و در برابر خدا و اسلام تسلیم شد. جدّ و جده مادری «هی اوّل امراة تزّوجها، و اوّل خلق الله اسلم باجماع المسلمین، لم یتقدّمها رجل ولا امراة، کانت یذعی فی الجاهلیّة الطّاهرة.»(4)؛ خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده میشد.
پیامبر عالیقدر اسلام هم فرموده است: «بهترین زنان جهانیان: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه(ع) دختر محمّد است.»(5) تاریخ هم درباره «خدیجه کبری» گواهی میدهد: «کانت خدیجة وزیرة صدق علیالاسلام، کان یسکن الیها.»(6)؛ خدیجه پیوسته وزیر و پشتیبان و کمککار صادق و درستکاری برای اسلام و پیامبر بود، و بههنگام مشکلات و کارشکنیهای دشمنان برای رسول خدا، مایه سکون و آرامش قلب او محسوب میشد. جدّه پدری زینب فاطمه در مکّه بهحضور پیامبر رسید، و اسلام آورد، و سپس به «مدینه» هجرت کرد، و بهخاطر محبّتها و فداکاریهایی که در حق رسول خدا روا داشته، آنقدر مورد احترام و تکریم پیغمبر(ص) واقع شد که، وقتی در مدینه از دنیا میرفت، پیامبر را وصیّ خود قرار داد، و آن حضرت هم وصیّت فاطمه را پذیرفت و آنگاه بر جنازه او نماز خواند، و در قبر گذارد، و پیوسته از فاطمه با خیر و نیکی یاد میکرد. (7) جدّ پدری زینب(ع) جد اعلای زینب(ع)
«یعقوبی» مینویسد: عبدالمطلب جدّ رسولالله بود، و او را نگهداری و پرستاری میکرد، سالار قریش بود و رقیبی نداشت، و خداوند بزرگواری را بهغیر از او به احدی نداده بود، از چاه زمزم در مکه، و ذوالهرم در طائف سیرابش کرده بود، قریش در امور مالی خود او را داور قرار میدادند، و او در قحطی و گرسنگی، مردم را خوراک و تغذیه میداد، تا آنجایی که پرندگان و حیوانات صحرا هم از خوان کرم او بهرهمند میشدند.(9) وفات و مرقد حضرت و گروهی میگویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است؛ چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت. (10) ………………………………………………………………………………………………………….. 2- اسدالغابه، ج 5، ص 522؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130. 3- کترالعمال، ج 13، ص 135؛ شرح نهجالبلاغه ابنابی الحدید، ج 4، ص94؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130. 4- اسدالغابه، ج 5، ص 434. 5- همان مأخذ. 6- همان مأخذ. 7- بطلة کربلا، ص 25. 8- بطلة کربلا، ص 26. 9- تاریخ یعقوبی، ج2، ص 11؛ تاریخ پیامبراسلام، ص 47. 10- سیمای حضرت زینب (س)، محمدمهدی تاج لنگرودی ص 208 . [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 8:19 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
حضرت زینب(علیهاالسلام) سومین فرزند حضرت فاطمه و حضرت علی(علیهماالسلام) در روز پنجم جمادیالاول سال پنجم یا ششم هجری چشم به جهان گشودند. در این زمان، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نامگذاری این کودک را به تاخیر انداختند تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه بازگشتند. در توصیف آن زینب کبری(علیهاالسلام) میگویند: حضرت در وقار و شخصیت چون جدهاش حضرت خدیجه(علیهاالسلام) و در عفاف و عصمت همانند مادرش حضرت زهرا(علیهاالسلام) بودند.
زینب کبری تا حدود پنج یا شش سالگی، تحت تربیت شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا(علیهاالسلام) پرورش یافت و از این پس، مسؤولیت تربیت و پرورش او به عهده حضرت علی(علیهالسلام) نهاده شد. تا این که در سال هفدهم هجری به همسری پسرعمویش، عبدالله بن جعفر درآمد. آنگاه که مردم با امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) بیعت کردند، حضرت برای یاری پدر از مدینه به کوفه رفت و در مدت پنج سال دوران سخت حکومت حضرت علی (علیهالسلام)، همواره یار و تسکینبخش غمهای پدر بودند و زنان کوفه را آموزش میدادند… چون حضرت علی(علیهالسلام) در محراب عبادت با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربه خوردند، پرستاری آن حضرت را برعهده گرفتند و به دنبال شهادت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و هنگام نوبت امامت برادر بزرگشان امام حسن(علیهالسلام) در کنار برادر قرار گرفتند و آنگاه که امام حسن(علیهالسلام) از کوفه به مدینه برگشتند، به همراه ایشان، حضرت زینب(علیهاالسلام) نیز به مدینه آمدند.
وقتی که در سال پنجاه هجری معاویه حضرت امام حسن(علیهالسلام) را مسموم کرد باز غمخواری و پرستاری برادر با زینب بود و پس از شهادت امام حسن(علیهالسلام) در خدمت امام حسین (علیهالسلام) بودند و زمانی که در سال شصت هجری امام حسین(علیهالسلام) عازم مکه شدند، به همراه آن حضرت از مدینه خارج شدند و از آن لحظه به بعد تا روز عاشورا در خدمت به قیام حضرت اباعبدالله(علیهالسلام) تلاش میکردند و لحظهای از آن حضرت جدا نشدند. نقل میکنند در جریان حرکت به سوی عراق، ابن عباس به امام حسین(علیهالسلام) گفت اگر ناگزیر باید به این سفر بروید، حداقل زنان و بچهها را با خود نبرید. در این لحظه، حضرت زینب(علیهاالسلام) خطاب به ابن عباس فرمودند: … سوگند به خدا از حسین جدا نخواهم شد، همراه او خواهم بود با او زندگی کرده و با او میمیرم. [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 8:18 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت خویش، مشکلات و رنجهاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و… را تحمل کرد. این سختى ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1) او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم» مىگفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند. (2) آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم. 1- زینت پدر 2- علم الهى و برترین علمها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مى فرماید:« وعلمناه من لدنا علما.» (5) ؛«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.» زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمه اش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.» 3- عبادت و بندگى او عبادتها و نماز شبهاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیة الى غد لقد نصلى لربنا اللیلة وندعوه و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است. امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابدهاش مى فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافلة اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است. 4- عفت و پاکدامنى زینب کبرى عفت خویش را حتى در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مىفشرد. مورخین نوشتهاند: « وهى تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش مى پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.» 5- ولایت مدارى زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) … سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (16)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند. از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسید شباب اهل الجنة (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟» و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود. از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظهاى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان … خیمهها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.» (19) از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود. الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مىگردد. (20) ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمهها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمىگذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مىخواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21) ج- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مىخواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.» ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید. البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آنها را به میدان جنگ اعزام نمى کرد. 6- روحیه بخشى 7- صبر خدا در مکتب صبر على پرداخت زینب را در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مىپاشد و براى آزردن او مى گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مىخواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمىکند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:« ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مىماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب مىشود و قدرت محاجه را از دست مى دهد. 8- ایثار زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مىخرد و در تمام صحنهها، دیگران را بر خود مقدم مىدارد. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمىکرد و آن را نیز به کودکان مىداد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مىفرماید:«انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیلة (28)؛ عمهام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مىدادند، بین بچهها تقسیم مىکرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مى دادند.» 9- شجاعت و شهامت سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت شده است، از شجاعت حیدرى بهره مند است. او به« لبوة الهاشمیة (30)؛ شیر زن هاشمى» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مىزند، توبیخشان مىکند، تحقیرشان مىکند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مىزند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشهاى مىنشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مىکند، او را «فاسق» و«فاجر» معرفى مى کند و مى گوید:«الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى ها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا مىشود، و بدکار دروغ مى گوید، و او غیر ما مى باشد.» و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى ها و بد زبانى هاى او، شجاعت حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مىگوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى دانم.» 10- فصاحت و بلاغت زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مىگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صداى زینب بلند مىشود که:«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد. خزیم اسدى مىگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مىگفت. و همو مى گوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مىگفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مى گردد و نه شکست مىپذیرد. (33) …………………………………………………………………………………………………………….. 2- همان، ج3، ص210. 3- همان، ج3، ص39. 4- بقره/31- 32. 5- کهف/65. 6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج1، ص298. 7- ذاریات/56. 8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج6، ص238. 9- ریاحین الشریعه، ج3، ص62. 10- همان، ص 61- 62. 11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466. 12- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص345. 13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج45، ص134. 14- نساء/59. 15- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام . 16- الکوکب الدرى، ج1، ص196. 17- بحارالانوار، ج45، صص110- 111. 18- همان، ج45، ص133. 19- همان، ج45، ص58، ومعالى السبطین، ج2، ص88 . 20- بحارالانوار، ج45، ص46. 21- همان، ج45، ص61 . 22- همان، ج45، ص179. 23- مثل بقره/155 و . . . 24- بحارالانوار، ج45، صص115- 116. 25- همان، ص116. 26- میزان الحکمة، ج1، ص4. 27- همان. 28- ریاحین الشریعة، ج3، ص62. 29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182. 30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام . 31- بحارالانوار، ج45، صص154- 115. 32- همان، ص134. 33- همان، ج45، صص 108 و110 . [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 8:9 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
زینب در لغت به معناى درخت نیکو منظر آمده و مخفف “زین و اَب” یعنى زینت پدر. و اما پاره ای از القاب این بانوی بزرگ چنین است: عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته فهمة غیر مفهمه : فهمیده بى آموزگار کعبة الرزایا: قبله رنجها. نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا (س ) نائبة الحسین : جانشین و نماینده حضرت حسین (ع ) ملیکة الدنیا: ملیکه جان ، شهبانوى گیتى عقیلة النساء: خردمند بانوان . عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء. شریکة الشهید: انباز شهید. کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد. ناموس رواق العظمه : ناموس حریم عظمت و کبریایى . سیة العقائل : بانوى بانوان خردمند. سر ابیها: راز پدرش على (ع ) سلالة الولایة : فشرده و خلاصه و چکیده ولایت . و لیدة الفصاحة : زاده شیوا سخنى . شقیقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع ). عقیلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت . رضیعة ثدى الولایة : کسى که از پستان ولایت شیر خورده . بلیغة : سخنور رسا. فصیحة : سخنور گویا. صدیقة الصغرى : راستگوى کوچک (در مقابل صدیقه کبرى ). الموثقة : بانوى مورد اطمینان . عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان ). الفاضلة : بانوى با فضیلت . الکاملة : بانوى تام و کامل . عابدة آل على : پارساى خاندان على عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى شمسة قلادة الجلالة : خورشید منظومه بزرگوارى و شکوه . نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و کرامت . المعصومة الصغرى : پاک و مطهره کوچک . قرینة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها. محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص ). قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على (ع ). صابرة محتسبة : پایدارى کننده به حساب خداوند براى خداوند. عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى . ربة خدر القدس : پرونده پرده نشینان پاکى و تقدیس . قبلة البرایا: کعبه آفریدگان . رضیعة الوحى : کسى که از پستان وحى شیر مکیده است . باب حطة الخطایا: دروازه آمرزش گناهان . حفرة على و فاطمه : مرکز جمع آورى دوستى و محبت على (ع ) و فاطمه (س ). ربیعة الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى . بطلة کربلاء: قهرمان کربلا. عظیمة بلواها: بانویى که امتحانش بس بزرگ بود. عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش . الباکیة : بانوى گریان . سلیلة الزهراء: چکیده و خلاصه حضرت زهرا (س ). امنیة الله : امانت دار الهى . آیة من آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند. مظلومة و حیدة : ستمدیده بى کس . صاحب الشوری: در توضیح این لقب مشهور است که آن حضرت مدتی به عنوان مشاور ویژه حاکم مصر در عصر خود منصوب شد و لقب صاحبة الشوری داشت و در مدت اقامت خود در مصر با تشکیل جلسههایی، معارف اسلامی و قرآن کریم به زنان تدریس میکرد. [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 8:7 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
تولد زینب(س) و گریه پیامبر بر مصایب آن زینب کبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسول خدا (ص) براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود: ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )). فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟! رسول خدا (ص) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)). در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).(1) ولادت و پرورش زینب درست ترین گفتار آن است که سیدتنا زینب کبرى (س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش آن دره یتیمه و مروارید گرانبها و بى مانند در کنار پیغمبر اکرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و از پستان زهراى مرضیه (س) شیر وحى مکیده ، و از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤ منین (ع) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختى ، و پرورش یافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاکدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند، و همین بس است که مربى و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.(2) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (س)، حسین (ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین (ع) پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)). پیامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.)) تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا (ص) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.)) پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س) از علت آن پرسید. پیامبر (ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا (س) پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب (س) گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند))(3) هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید. در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین (ع) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده امیرالمؤ منین (ع) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟)) على (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید. چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود، الخ ))(4) هنگامى که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع) آورده و گفت :این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم . علیا حضرت زینب ، نخستین دخترى است که از فاطمه (س) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (ع) بزرگترین فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نیز گفته اند: دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اضطهار – یعنى روزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منین – هر گاه مى خواستند از امیرالمؤ منین على (ع) روایتى نقل کنند مى گفتند: این روایت از ابى زینب است ، و اینکه امیرالمؤ منین (ع) را به این کنیه مى نامیدند، براى آن است که زینب کبرى (س) پس از امام حسن و امام حسین – علیهماالسلام – بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤ منین (ع) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .(6) حضرت زینب (س) مانند دو برادرش حسن و حسین (ع) از زبان رسول الله (ص) تغذى مى کرد. همان طور که در بسیارى از اخبار آمده است ، پیغمبر (ص) زبان خود را در دهان حسنین مى گذاشت ، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه مى شدند و از همین طریق گوشت و پوست بدنشان مى رویید و رشد مى کرد، در مورد حضرت زینب (س) نیز همین عمل را انجام مى داد. در جلد اول از کتاب خرایج راوندى (صفحه 94) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (ع) چنین روایت کرده است : امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر (ص) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه مى کرد و سپس به فاطمه (س) مى فرمود به آنان شیر ندهید))(7) الف ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤ منان به دنیا آمده بودند) بود. ب )الصدیقة الصغرى : چون (( صدیقة )) لقب مبارک مادرش ، زهراى مرضیه (س) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را (( صدیقه صغرى )) ملقب کردند. ج ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین : (( عقیله )) به معناى بانویى است که در قومش از کرامت و ارجمندى ویژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد. د) دیگر لقب ها: از دیگر لقب هاى حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و کامله است . (8) کنیه آن علیا حضرت (( ام کلثوم )) است ، و این که ایشان را (( زینب کبرى )) مى گویند، براى آن است که فرق باشد بین او و بین کسى از خواهرانش که به آن نام و کنیه نامیده شده است . …………………………………………………………………………………………………………. پی نوشت ها: 1- خطابه زینب کبرى (س) پشتوانه انقالب امام حسین (ع) صفحات 55 – 57 اثر دانشمند محترم محمد مقیمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22. 2- زینب کبرى ، ص 139. 3- الخصائص الزینبیه ، ص 155 ناسخ التواریخ زینب (س) ص 47 4- ناسخ التواریخ حضرت زینب کبرى (س)، ج 1، ص 45 و 46. 5- فاطمه زهرا (س) دل پیامبر، ص 854 6- زینب کبرى ، ص 137 و 138 7- پیام آور کربلا، ص 17 8- ره توشه راهیان نور، ص 258. 9- زینب کبرى ، ص 137. [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 8:2 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
[ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 7:59 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
رهبر انقلاب اسلامی، موقعیت ضعیف و متزلزل امریکا را در ورای قدرتنمایی و هیاهو و جنجال این کشور، واقعیتی انکارناپذیر خواندند و افزودند: رئیس جمهور فعلی امریکا با شعار تغییر آمد و مردم امریکا به امید خوب شدن وضع بد خود به او رأی دادند اما اکنون از لحاظ اقتصادی امریکا دچار بدهی سرسامآور و مشکلات فراوان است، از لحاظ اجتماعی جنبش تسخیر والاستریت در این کشور به راه افتاده و از لحاظ سیاسی نیز در عراق، افغانستان، پاکستان، مصر و شمال افریقا وضعیتی به مراتب بدتر از گذشته دارد. اطلاعات فایل دریافتی : حجم : 1،86 مگابایت | فرمت mp3 زمان : 04:04 [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 10:28 صبح ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
دیدار خانوادههای معظم شهدای هستهای کشور با حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی اطلاعات فایل دریافتی : حجم : 7،63 مگابایت | فرمت flv زمان : 04:38 [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 10:24 صبح ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 91/1/8 ] [ 8:22 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 91/1/8 ] [ 12:14 عصر ] [ کربلایی جواد ]
[ نظر ]
|