بی سروسامان

 

6 دلیل سیر نشدن و 1 دلیل سیر شدن

گاهی بعد از گذشت مدت کوتاهی از مصرف یک وعده غذایی کامل باز هم احساس گرسنگی می‌کنیم. بعضی از ما شاید این میل شدید به غذا خوردن را بگذاریم به حساب اعصاب خرابمان یا علاقه زیادمان به غذا خوردن....

اما متخصصان تغذیه می گویند برخی ترکیبات غذایی می توانند سر بدن را کلاه بگذارند! یعنی بدنمان بعد از خوردن آن ترکیبات غذایی نمی فهمد که واقعا سیر شده یا نه. این نوشته را بخوانید تا منظور متخصصان تغذیه را متوجه شوید.

 

نوشابه های گازدار

نوشابه، آیس تی و دیگر نوشیدنی های شیرین، قند فوق العاده زیادی دارند. بنابر گزارش مرکز تحقیقات دانشگاه کالیفرنیا، قند موجود در این نوشیدنی ها باعث می شود فرد حتی بعد از اینکه واقعا سیر شد هم غذا بخورد. این قند با تاثیری که بر نحوه استفاده بدن از لپتین-هورمون سیری- می گذارد، مغز را گمراه می کند بنابراین فرد دلش می خواهد غذای بیشتری بخورد. در نتیجه با تکرار این عادت نه تنها کالری بیشتری را وارد بدن خود می کند، بلکه بیش از پیش، احساس گرسنگی می کند و چند قدم به چاقی نزدیک تر می شود.

 

غذاهای کنسروشده

بسیاری از غذاهای فرآیندشده ماده ای شیمیایی به نام بیسفنول دارند. طبق تحقیقات انجام شده در دانشگاه هاروارد، بیسفنول با ورود به بدن سبب کاهش ناگهانی هورمون لپتین می شود و در نتیجه زمینه گرسنگی و چاقی را در فرد فراهم می کند. پس هم به دلیل نمک فراوانی که در این محصولات هست و هم به دلیل احساس گرسنگی مداوم ، توصیه می شود از خوردن این دسته از مواد غذایی صرف نظر کنید.

 

حذف صبحانه

محققان طی 4 سال، 6 هزار و 764 فرد سالم را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند وزن افرادی که در وعده صبحانه شان معادل 300 کیلوکالری غذا می خورند 2 برابر کسانی است که صبحانه ای شامل 500 کیلوکالری (یا بیشتر) میل می کنند. این پدیده کمی عجیب به نظر می رسد اما دلیل معقولی دارد مبنی بر اینکه خوردن صبحانه مفصل تر باعث می شود در طول روز سطح قند و انسولین خون کمتر افزایش یابد و در نتیجه فرد به طور ناگهانی احساس گرسنگی نکند.

 

نخوردن سالاد

بسیاری از ما در برنامه غذایی مان مقدار کافی سبزیجات برگ سبز را نگنجانده ایم. این گروه غذایی حاوی انواع ضروری ویتامین های گروه B هستند. وجود این ریزمغذی ها در سبزیجات، آنها را به خوراکی هایی ضدافسردگی، خستگی و چاقی تبدیل کرده است. محققان دانشگاه برکلی به افرادی که قصد کاهش وزن دارند توصیه می کنند حتما بخش بزرگی از برنامه غذایی شان را به سبزیجات اختصاص دهند. در مطالعه ای که توسط این دانشمندان صورت گرفته مشخص شده افرادی که ذخایر فولات بدنشان کافی است می توانند 5/8 برابر افرادی که در بدنشان فولات کافی ندارند وزن کم کنند. سبزیجات برگ سبز همچنین منبع خوبی از ویتامین K هستند. این ویتامین هم می تواند سطح انسولین خون را متعادل کند و هم احساس گرسنگی فرد را کاهش دهد. بنابراین سبزی خوردن، کاهو، انواع کلم، اسفناج و کرفس را حتما جزو خوراکی های روزمره خود قرار دهید.

 

کم آبی

هنگامی که بدن در معرض کم آبی قرار می گیرد، شما را با احساس گرسنگی فریب می دهد! بنابراین، اگر به اندازه کافی غذا خورده اید و با گذشت زمان کوتاهی گرسنه می شوید، بهتر است بروید یک لیوان آب بنوشید تا احساس گرسنگی تان فروکش کند. یادتان باشد که همیشه میل به خوردن نیست که شما را به سمت غذا می کشاند.

 

حواس پرتی های بصری

پژوهشگران دانشگاه فلایندر استرالیا دریافته اند حواس پرتی های بصری می توانند جلوی احساس گرسنگی را بگیرند. خودتان را با این روش امتحان کنید و ببینید که واقعا گرسنه هستید یا تنها هوس غذا کرده اید. یک بشقاب از غذایی را که دوست دارید، در ذهنتان مجسم کنید. اگر واقعا گرسنه باشید غذای خیالی امانتان را می برد و با دیدنش اشتهایتان بیشتر می شود اما اگر تصویر ذهنی غذا برایتان دلچسب و وسوسه انگیز نبود احتمالا باید سرتان را به کاری گرم کنید تا حواستان پرت شود و بی خود به خوردن یک وعده غذایی حجیم نیندیشید.

 

چای بعد از غذا دلیلی برای سیر شدن

طبق نتیجه تحقیقات منتشرشده در مجله «دانشگاه تغذیه آمریکا»، مصرف چای سیاه بعد از غذاهایی که کربوهیدرات (قند) زیادی دارند سبب می شود که قند خون تا مدت 2 ساعت و نیم بعد از صرف غذا تنها معادل 5 تا 10 درصد افت کند. به همین دلیل فرد به مدت طولانی تری احساس سیری می کند. محققان معتقدند مواد پلی فنولی موجود در چای سیاه به آن خاصیت ضدگرسنگی می دهند. البته می دانید که نوشیدن این چای بلافاصله بعد از غذا یک عادت ایجادکننده کم خونی فقر آهن است

 


[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 6:9 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]


http://salijoon.ws/mail/900220/kodakan/1.jpg

کودک 8 ساله از برزیل.
 

 



کودک 12 ساله از سنگال.

 
 



کودک 4 ساله از کنتاکی .


 



کودک 7 ساله از کاتماندو ، نپال.


 



کودک 4 ساله از توکیو.



 

 



کودک 9 ساله از از اسرائیل.

 
 



کودک 9 ساله ازجنوب غربی چین.


 



کودک 4 ساله از رم.


 



کودک 15 ساله از کنیا.
 

 



کودک 8 ساله از کامبوج.


 



کودک 9 ساله از از نیویورک.
 

 



کودک 10 ساله از از هبرون.
 

 



کودک 11 ساله از ریو دو ژانیرو.
 

 



کودک 8 ساله از ایالات متحده آمریکا.
 

 



کودک 14 ساله از اسکاتلند
 

 



کودک 10 ساله از کلمبیا.
 

 



کودک 9 ساله از ایتالیا.
 

 



کودک 8 ساله از سنگال.


[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 6:2 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

کلان شهر تهران، فرصتی با انتهایی ناپیدا برای کسب درآمد و ارتزاق است، البته اگر جنس تان با جنس پایتخت یکی شود و ابایی نداشته باشید که حرام و حلال زندگی تان بالا و پایین شود؛ این پایتخت دوست داشتنی زیر پوستش اتفاقاتی رخ می‏ دهد که هیچ یک از ما خبری از آنها نداریم.


اما بسیاری از آنهاست که هر روز از کنارش عبور می‏کنیم و اگر دلمان گرفته باشد، در نهایت برایش آهی می کشیم. زخم هایی کهنه بر روی پوست شهر که نه تنها درمان نیافته، بلکه روز به روز وسعت پیدا کرده و در نهایت با چرک و خون ظاهرش آنچنان مشمئزکننده شده که هر عابری را وادارد بینی احساسش را بگیرد تا آلودگی مشامش را نیازارد، غافل از آنکه این زخم بر تن همان عابر است و رهگذر ساده دل زخم هایش را بر آینه دیوار می‏ نگرد.

 


 

زخم ها سر نبسته بودند که سر باز کنند؛ زخم ها سال هاست همین جا هستند. تاریخ ها نه برای ماه ها که متعلق به سال ها تا اکنون است و دریغا که آنچنان کهنه شده‏ اند که دیگر دردشان یک عادت بی ارزش شده و نه غمی بر می انگیزد و نه تلاشی برای بهبود. گاه گاهی، کهنه ای بر رویش می گذاریم تا کسی خون مردگی ها و زردابه بسته بررویش را نبیند و به واسطه آنکه بیمار هستیم، تحقیر و تمسخرمان نکند. زخم ها از سالیان دور هستند و چه عجیب بر تن تک تک ما نقش بسته اند. هرچند بر تن گروهی مان عیان گشته و بر تن گروهی دیگر همچنان مستتر است، اما دریغا که این زخم فراگیر است.



 

اینجا گوشه ای از این زخم است؛ گوشه ای از تهران. در حاشیه مریض خانه‏ ای که مردم به قصد پیوند کلیه به آن مراجعه می کنند. بیمارستان فیروزگر در میدان ولی عصر مملو از این صحنه ها است. شماره هایی که به تاریخ ها گره خورده اند تا مشتری دچار زحمت نشود و به فروشندگان کلیه ای مراجعه نکنند که جنس شان تمام شده است!
 


 

اینجا خودروها سریع دور می‌زنند و عابرها نیز در مواجهه با این نوشتارها سرعت می گیرند. انگار دیگر کسی دوست ندارد تلخی حقیقت را به جان بخرد و زخم ها جزئی از جانمان شده اند که نه تنها از بهبودشان ناامیدیم، بلکه باور کرده ایم این زخم ها آهسته آهسته وسیع تر می‏‌شوند و نمی‏‌توان حتی متوقفش کرد.



 

همه وقایع اینجا برای همه اهالی محل عادی است؛ به خصوص برای اهالی این خیابان ها که باید احساس آزار و اذیت کنند، هم همه چیز عادی شده و به جز سرکی که هنگام نظاره طولانی مدت این آگهی های دیواری از پنجره به قصد کنجاوی می کشند، تا ببینند به چه مقصودی این همه مدت محو این اوضاع شده ایم، خبری نیست. اینجا اگر یک اسپری بزرگ برداری و بر در و دیوار اهل محل بزرگ بنویسی: «کلیه فروشی، هیچ همسایه ای یقه ات را نمی گیرد» و حتی تشری نمی زند؛ همه چیز عادی عادی است.
 


 

اینجا در هر نقطه ای آگهی نوشته اند. عدد شماره ها از چندصد شماره فزونی دارد و تازه این در حالی است که یکی از رهگذران ثابت خیابان جلویمان را می‌گیرد و نشانی یکی دو بیمارستان دیگر را هم می دهد که اطرافشان مملو از این شماره ها است؛ شماره هایی که دیوارهای چند ده متری را سیاه کردند و به حکم زخممان، ساعت به ساعت گسترش می یابند.



 

بانوی سال خورده دیگری که خود را جرم شناس می‏‌خواند، در مقام عابر داوطلبانه پیش می آید و هم کلام می شود و می گوید: «اینها درد است اما دریغا؛ کسی به اینها توجهی نمی کند. بعضی وقت ها که عبور می کنم، برخی از فروشنده ها، ایستاده اند که اگر متقاضی آمد، همان جا بفروشند و این اتفاق سریع بیفتد و متقاضی کلیه سراغ شماره ها نرود. هر روز هم این شماره ها بیشتر می شود و من یاد علل جرم زایی می افتم که بزرگ ترینش فقر است.»



 

برخی عجله دارند و با عبارتی چون فوری و زیرقیمت، آدم را یاد بنگاه های خرید و فروش خودرو می اندازند. انگار تکه ای از تن کالایی کم ارزش شده که هرچندصدتایش را بخواهی می توان با قیمتی کمتر از یک خودرو قابل قبول خریداری کرد و چه مشتاقانی که درد زندگی شان بالا زده و چاره ای ندارند جز فروش تکه ای از تنشان را.


 
 

عده ای آنچنان بی صبر فروش و دریافت مبلغ هستند که حقی برای دیگران قائل نمی شوند و با یک اسپری بزرگ بر روی شماره های دیگران، بزرگ و خوانا، سن و سال و گروه خونی شان را نوشته اند و اینچنین است که حتی در دنیای مظلومان هم گروهی به گروهی دیگر ظلم می کنند تا زودتر تنشان تکه تکه شود و در قبال بهبودی بخشیدن به همنوعی، رقمی دریافت کنند و به زخم زندگی بزنند؛ اینها را هیچ گاه شاید همسر و مادر فروشندگان کلیه نیز درنیابند، چرا که نه دستی قطع می‏‌شود و نه پایی بریده خواهد شد.



 

چرخی که در این خیابان ها بزنی، قیمت هم مشخص می شود. نرخ بازار، 15 میلیون تومان است که اگر خریدار نیاز فوری داشته باشد تا 20 میلیون تومان هم افزایش می یابد و اگر فروشنده احتیاج داشته باشد به 10 میلیون تومان هم می رسد و در این میان برخی نیز قیمت را رقم انجمن کلیه اعلام می کنند. کلیه ای که دیه مرده اش 24 میلیون تومان است، زنده و سالمش 15 میلیون تومان معامله می شود و دو طرف بازی در اصل سود نمی‏ کنند و البته بازنده اصلی فروشنده در مانده ای است که آخرین تیر ترکشش فروش بخشی از تنش است.



 

این جماعت قطعاً آبرودار هستند که فروختن گوشتشان را به تن فروشی و دزدی و کلاهبرداری ترجیح داده اند و در این شهر کثیف، خود را به رنگ دیگران در نیاورده اند. برای این آبرو ارزشی والا قائلیم و بدین سان، تلاش شد تمام یا بخشی از شماره های تماس این عزیزان در تصاویر محو شود و آبروی این بزرگواران حفظ شود؛ بزرگوارانی که یادمان می اندازند هنوز با شرف زندگی کردن و تن به بی شرفی ندادن، امکان پذیر است، حتی به قیمت فروش کلیه.



 

بازی رنگ ها روی در و دیوار دیگر ارزش هنری اش را از دست می دهد و عکاس تنها هدفی که دنبال نمی کند، نمایش زیبایی در قاب تصویر است. شات ها هیچ تنظیمی ندارد و انگار قرار نیست معرف یک نگاه باشند و تنها باید آشفتگی دنیایمان را به تصویر بکشند. دنیایی که تصور می کنیم، زیبای زیبای زیبا است، حال آنکه زخم هایی بر تنمان نقش بسته که فراموشش کرده ایم و این زیبایی محصول فراموشی و نسیان انسان ها است.



 

همه نوع سن و تیپ و گروه خونی را می توان یافت. از O- تا AB+ و از متولد 64 تا متولد 50 و از ورزشکار تا دختر دانشجو. عمده فروشنده اند و البته لابلای آنها برخی با خطوط خود را خریدار فوری معرفی کرده اند و عمدتاً در پی گروه های خونی کم یاب هستند.



 

عمده آگهی دهندگان، دارندگان خطوط اعتباری هستند و حداقل نگارنده نتوانست شخصی را بیابد که در مقام فروشنده، شماره خط ثابتی را نوشته باشد و چه جالب که عدالت خواهانی که تنها شعارش را یاد گرفته اند به واسطه آنکه منافعشان اقتضا نمی نند، سعی می کنند دستمال را محکم تر روی این زخم فشار بدهند و مدعی شوند که اینها برای سال های دور است اما صد افسوس که تاریخ ها مکرراٌ برای اردیبهشت ماه 90 نیز است.


 

چه طنز تلخی است که مدعیان عدالت محوری حتی یک زحمت به خود نمی دهند، در یک دفترچه تلفن، شماره های این عده را یادداشت نمایند و با تماسی، به نامه های اینها که بر دیوار غیرتشان نوشته شده پاسخ دهند. نامه هایی که مملو از التماس نیست و با حقیقت گره خورده است و البته پاسخ به آنها برد تبلیغاتی چندانی ندارد و شاید نتوان فیلم خوبی از کنارش برای چهره ای سیاسی ساخت.

 


 

به قول عابری: «مردم هم کلاهشان را سفت گرفته اند که باد نبرد» و این تعامل مردم و مسئولان در ندیدن آنچه رخ می دهد، کافی است تا همه چیز به خوبی و خوشی بگذرد و اگر گاه گاهی تلنگری هم زده می‏شود، به مرور زمان سپرده شود و همه دور هم خوش باشیم و به هم دیگر توصیه کنیم، حرفی نزنیم که باعث سیاه نمایی شود، حال آنکه روی سیاهی نشسته ایم! چند تصویر بعد که خود گویا است، ببینید تا به آخرین تصویر برسیم.


 

 

 

 

 

 

حال تصویری که در ذیل مشاهده می کنید، ساعتی گران تر از یک جفت کلیه در بازار آزاد است. البته این گرانی را تخفیف بود، و الا این ساعت قیمت 7 عدد کلیه سالم است. این ساعت آنتیک بنابر ادعای فروشنده اش، مربوط به دوره لویی شانزدهم است و شناسنامه دارد و طبیعتاً باید هفتاد میلیون تومان هم ارزش داشته باشد، کما اینکه یک مجسمه یا تابلوی با عمر بیش از صد سال هم حتی اگر فاقد زیبایی خاص یا خالق شهیری باشد، ارزشمند بوده و ذی قیمت می‏شود اما زمانی قیمت این کالا اهمیت می یابد که در می یابیم، در کسری از دقیقه ای، چنین ساعتی در لوس فروشی مرکز پایتخت، به قصد گوشه ای از یک پنت هاوس یا همان حوالی خریده می شود.


مقصود، سرمایه دارستیزی نیست که طبیعتاً بازدیدکننده از این لوکس فروشی از فقرا نیستند و هدف از این مقایسه افزایش اختلاف طبقات و محو آهسته آهسته طبقه میانی است و این خطر بزرگی برای جامعه اسلامی است. اینکه شعار داده می شود در چند سال اخیر فاصله طبقاتی کم شده، حقیقتاٌ حکم همان شعار را دارد و نمودهای بیرونی حداقل برای نگارنده، خلاف این ادعا را به تصویر در می آورد. فاصله ها افزوده شده و این قطعاً در مدار عدالت، جای ندارد.

 مقصود صرفاً بیان این نیست که گروهی از پرخوری می میرند و گروهی از گرسنگی، بلکه مقصود این است که آبروداری دشوار گشته و عده ای برای حفظ آبرو، دست به مال حرام نمی برند و ترجیح می دهند شرافتمندانه کلیه شان و سلامت شان را با مبلغی معاوضه کنند. اینها را که دیدم یاد فیلم تلخ هیچ و فحش هایی افتادم که به او و کارگردانش دادند؛ آیا هیچ دروغ بود یا چند مورد همچون هیچ وجود دارد که حکم سیاه نمایی را پیدا کند؟ آقایانی که چنین تعبیر می کنند، سری به خیابان فیروزگر بزنند تا دریابند، هیچ در مقابل حقیقت هیچ نبود.

 اما از همه اینها که بگذریم، آنچه بیش از همه در این تنازع بقاء و فرسخ ها اختلاف فقیر و غنی دردآور است و خانه تن هر جاندار ذی شعوری را به آتش می کشد، خواب مردمی است که این زخم ها را می بینند و تلاش می کنند بی توجه از کنارش گذر کنند؛ مردم سوداگر و بی تفاوتی که در مقابل درد و رنج هم نوع سختدل شده اند، روزگاری بس عجیب را با خلق و خویی متفاوت و تاثرآور در تناسب با مردم تهران قدیم در پیش دارند و در فرهنگ اسلامی، چه آهسته و پیوسته سردی و بی تفاوتی مردم اروپای شرقی را با خود همراه ساخته اند. دلمان بس می‏‌سوزد برای سختدلی ها و یاد اخوان ثالث می افتیم:

 

خانه‌ام آتش گرفته‌ است، آتشی جانسوز

هر طرف می‌سوزد این آتش

پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود

من به هر سو می‌دوم گریان

در لهیب آتش پر دود

وز میان خنده‌های‌ام تلخ

و خروش گریه‌ام ناشاد

از درون خسته‌ی سوزان

می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!

خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی بی‌رحم

هم‌چنان می‌سوزد این آتش

نقش‌هایی را که من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی‌ساحل

وای بر من، سوزد و سوزد

غنچه‌هایی را که پروردم به دشواری

در دهان گود گلدان‌ها

روزهای سخت بیماری

از فراز بام‌هاشان ، شاد

دشمنان‌ام موذیانه خنده‌های فتح‌شان بر لب

بر منِ آتش به جان ناظر

در پناه این مُشَبّک شب


 

من به هر سو می‌دوم گریان ازین بیداد

می‌کنم فریاد‌، ای فریاد! ای فریاد!

وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش

آن‌چه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آن‌چه دارد منظر و ایوان

من به دستان پر از تاول

این طرف را می‌کنم خاموش

وز لهیب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود

تا سحرگاهان، که می‌داند که بود من شود نابود

خفته‌اند این مهربان همسایگان‌ام شاد در بستر

صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر

وای، آیا هیچ سر بر می‌کُنند از خواب؟

مهربان همسایگان‌ام از پی امداد؟

سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد

می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!

 


[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:52 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

ایران: اواخر بهمن ماه سال 89 زن جوانی سراسیمه به زورگیری از دختران و زنان تهرانی با خودرو+عکسکلانتری 441 جوادیه تهرانپارس رفت و با تسلیم شکایتی گفت: ساعت 11 صبح از خیابانی در مشیریه – جنوب شرق تهران- سوار یک دستگاه خودروی پژو آردی یشمی شدم تا به تهرانپارس بروم از آنجا که داخل خودرو به غیر از راننده ، زن و مرد جوانی هم نشسته بودند خیالم راحت شد اما افسوس که دقایقی پس از حرکت ناگهان زن و مرد مسافرنما طنابی دور گردنم انداخته و با تهدید چاقو تمام پول‌ها ،تلفن همراه و لوازم با ارزش داخل کیفم را سرقت کرده و مرا از خودرو بیرون انداخته و متواری شدند.
پس از این شکایت پرونده به دستور قاضی آقایی از شعبه سوم دادیاری دادسرای جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
تحقیقات در این باره ادامه داشت که چند شکایت مشابه دیگر نیز به اداره آگاهی رسید.بدین‌ترتیب مالک خودرو، اواخر فروردین شناسایی و دستگیر شد. اما مرد جوان گفت: خودرو را از چند ماه قبل برای مسافرکشی به دوستش علیرضا اجاره داده است.
در ادامه علیرضا- 82 ساله- و همسرش ستاره – 42 ساله- دستگیر شدند. با اعترافات آنها همدستشان حسین- راننده خودرو- نیز شناسایی و دستگیر شد.آنها ضمن اعتراف به چندین فقره سرقت و زورگیری مدعی شدند طلاهای مسروقه را به چند طلافروشی در محله‌های پیروزی و حکیمیه فروخته‌اند.
سرهنگ کارآگاه رضا مؤذن- رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران- با اعلام این خبر گفت: متهمان تاکنون به ده‌ها فقره سرقت از زنان و دختران مسافر اعتراف کرده‌اند.
قاضی پرونده نیز با درخواست چاپ عکس بدون پوشش متهمان از مردم خواست در صورت شناسایی متهمان برای شکایت به پایگاه چهارم پلیس آگاهی واقع در پل سیدخندان خیابان ابوذر غفاری مراجعه کنند.

منبع:: البرز


[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:37 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

به گزارش آتی نیوز:: عده ایی از دختران و پسران همزمان با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با وقاحت تمام اقدام به برگزاری مجلس حرکات موزون و آواز نموده و حتی هیچ توجهی به تذکرات همسایگان  نکردند.
در پی این اقدام وقیح که مورد اعتراض بسیاری از
دوستداران و غیرتمندان اهل بیت  ( س ) صورت گرفت حتی  تذکرات تعدادی از نیروهای بسیجی که به تذکر به صاحب آن خانه پرداخته بودند که بعد از این موضوع بسیجیان با هماهنگی دادستان باغیرت دماوند همه این افراد را بازداشت و تحویل مراجع ذیربط دادند.
تعدادی از شهروندان این شهرستان در گفتگو با آتی نیوز از بومی نبودن مسئولین انتقاد داشته و مدعی بودند ساعات اداری که تمام می شود مسئولین مختلف شهر را ترک کرده و می روند بنابراین الفتی هم با شهر و مشکلات آن نخواهند داشت.
چند تن از بسیجیان این شهرستان در اعتراض به عملکرد مسئولین و عدم برخورد قاطع با این هنجارشکنان اجتماعی قصد تجمع مقابل فرمانداری را در شب شهادت حضرت زهرا(س) داشتند که با وساطت بعض بزرگان فعلا از این عمل صرفنظر کردند.
جا دارد مسئولین این شهرستان خصوصا فرماندار شهر توجه ویژه ایی به امور فرهنگی و مذهبی این شهر توریستی داشته باشد.

 

منبع:: آتی نیوز


[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:35 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]


تصویر بزرگ
پیکرش را که آوردند عاشورایی در سالروز شهادت مظلومه تاریخ در مشهد برپا شد، نمایی از عکسش بر دستان مردم خودنمایی می کرد؛ آری چهره اش غرق در قهقهه مستانه بود و حکایت از عند ربهم یرزقون داشت





پلاک هویت، بخشی از صفحات قرآن به همراه جانماز و مهر، سربند لبیک یا خمینی و لباس بادگیر خاکی منقوش به آرم سپاه یادگاری هایی بود که به همراه پیکر مطهر شهید عبدالحسین برونسی غریبانه در شرق دجله به امانت مانده بود تا امسال این شاگرد حقیقی مکتب نینوا به سرزمین مادری بازگردد و به ندای «این عمار» مقام معظم رهبری را لبیک گوید.پیکرش را که آوردند عاشورایی در سالروز شهادت مظلومه تاریخ در مشهد برپا شد، نمایی از عکسش بر دستان مردم خودنمایی می کرد؛ آری چهره اش غرق در قهقهه مستانه بود و حکایت از عند ربهم یرزقون داشت. صدای بال و پر زدن کبوتران حرم امام رضا(ع) به گوش می رسید، سردار رشید اسلام عبدالحسین برونسی در میان حزن و اندوه و شیون انبوه عزاداران مشهدی بر بال فرشتگان از شهر مشهد تا بهشت مشایعت شد، انتظار زمین برای آغوش گرفتن جسم یکی از پرستوان آسمان شهادت به پایان رسید و شهید برونسی در بهشت رضا به خاک سپرده شد.پیکر شهید برونسی در عملیات ویژه ‌ای در شرق دجله پس از 27 سال کشف شده و در وعده ای عاشقانه به پابوس امام رضا(ع) آمد، بازگشت پیکر شهید برونسی به خراسان رضوی، دهه فاطمیه امسال را عاشورایی کرد.اما این پایان راه نیست چرا که عملیات بدر و شهادت تو نامت را هماره بر سینه کش تاریخ ماندگار کرده و پیامت بر پیشانی بند اعصار، جاودانه خواهد ماند و هیچگاه غبار فراموشی ردپای تو را از ذهن‌ ها محو نخواهد کرد. به قول سید شهیدان اهل قلم : "در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود".
آنچه می خوانید حاصل گفتگوی رجانیوز با مهدی برونسی، فرزند دوم شهید برونسی پیرامون خصوصیات اخلاقی و رفتاری این شهید بزرگوار و همچنین مسائلی که بعد از بازگشت شهید مطرح شد:

می گفت می خواهم شما را خمینی بار بیاورم

اهمیت شیهد برونسی به نماز و قرآن تا جایی بود که از همان سن خردسالی من و خواهر و برادرانم را به یادگیری قرآن و خواندن نماز تشویق می کرد، در خاطرم هست هنگامی که پدر از جبهه برای بازدید خانواده به خانه بازمی گشت بچه ها را دور خود جمع می کرد و می گفت می خواهم شما را خمینی بار بیاورم و  به ما آموزش قرآن و نماز می داد، آن زمان من 10 ساله بودم و بسیار بازیگوشی می کردم، یکروز پدر بعد از آموزش قرآن از ما خواست تا آن را بخوانیم، همه قرآن را خواندند اما بازیگوشی مانع شده بود تا من بتوانم آن را یاد بگیریم، آنروز شهید برونسی گفت امروز نباید ناهار بخوری تا خیلی خوب قرآن را یاد بگیری، من هم قبول کردم. بعد از ظهر آنروز پدرم قبل از رفتن به جبهه به من گفت مهدی جان اگر قول بدهی نماز خواندن را یاد بگیری وقتی برگشتم یک هدیه خوب برایت می آورم من هم قبول کردم که قرآن و نماز را تا برگشتن او خوب یاد بگیرم. طی مدتی به عشق برگشتن پدر به خواندن نماز و قرآن مسلط شدم، اما آن روز آخرین دیدار بود چرا که من از سال 63 تا اکنون به عشق آمدن پدر هنوز منتظر و چشم به راه بوده ام.

شهید برونسی بینش سیاسی بالایی داشت

در زمان ریاست جمهوری بنی صدر، پدر به ما شعار مرگ بر بنی صدر یاد داده بود، آن زمان هیچ کس جرات نمی کرد این حرف را بیان کند اما شهید برونسی بینش سیاسی بالای داشت، مادرم از پدر ایراد می گرفت که بنی صدر رئیس جمهور است و نباید این حرف را زد اما پدر در جواب او می گفت: بنی صدر مخالف امام خمینی است. این شعار دیگر لفظ کلام ما شده بود و با وجود نگرانی های مادر، اما در بازی های کودکانه هم مرگ بر بنی صدر می گفتیم.
با خون گلویش روی خاک نوشت لبیک یا خمینی، جانم زهرا
اخلاص و لقمه های حلال تاثیر خود را روی پدرم گذاشته بود و ولایت پذیری پدرم از امام خمینی(ره) به اندازه محبت او به حضرت فاطمه زهرا(س) بود، همرزمانش برای مادرم نقل کرده اند که پدر در جبهه پس از اصابت گلوله به گلویش، با خون خود روی خاک نوشت دورود بر خمینی، جانم زهرا(س). شهید برونسی با این کار ارادت خود را به حضرت امام (ره) نشان داده است،  در بیشتر عملیات ها پدرم سربند لبیک یا خمینی و یا زهرا را به همراه داشته که در عملیات بدر سربند لبیک یا خمینی به پیشانی اش بوده که پیکرش هم با همین سربند پیدا شد.

 

 

 

 

در دوران حیات علاقه عجیبی به آقا داشت


پدرم حضرت آقای خامنه ای را خیلی دوست داشت و علاقه عجیبی داشت و با ایشان خاطره هایی هم داشته، در وصیت نامه اش در ارتباط با ایشان از عشق و علاقه اش می گوید و ایشان را با نام "سید علی عزیز خودم" خطاب می کند که در فیلم و مصاحبه هایش مشخص است. در وصیت نامه اش خطاب به همسرش نیز نوشته است، "همسرم از وقتی من با این سربند فاطمه و نائب بر حق امام زمان آشنا شدم به خصوص از وقتی که با شاگرد ایشان آقای آیت الله خامنه ای عزیزم آشنا شدم، هدف من عوض شده، اینها هستند که استقامت کردند در راه خدا و ثابت کردند که دین خدا را باید یاری کرد..."
اکنون گویا سری در بازگشت پیکر شهید برونسی همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) وجود دارد، پیکر شهید برونسی یک دنیا پیام است شاید برای یاری آقا آمده برای لبیک به این عمار، کسی نمی تواند سر ایشان را فاش کند تجزیه و تحلیل آن خیلی سخت است. هر کس تحلیل خاص خود را دارد. اما پیکر شهید برونسی هدیه ای از حضرت زهرا(س) بود که در ایام فاطمیه پیدا شد و در روز شهادت حضرت زهرا(س) در بهشت رضا به خاک سپرده شد.
مردم مشهد هر ساله با شور و حال خاصی برای حضرت زهرا(س) عزاداری می کنند اما امسال آنقدر اجتماع عظیمی به عشق دیدن فرزند زهرا جمع شده بودند که بسیار قابل توجه بود، تمام رسانه ها این مراسم را خوب پوشش دادند اما انتظار می رفت که رسانه ملی ویژه تر به این موضوع بپردازد.


بدون انجام آزمایش هم می دانستیم پیکر پدرمان بازگشته است


روز اول که سردار باقرزاده رئیس کمیته مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح آمدند منزل ما، حامل پیامی بودند گفتند پیکر شهید برونسی را پیدا کرده ایم اما یکی از برادرانم با این استدلال که شهید برونسی گفته بود من بر نمی گردم، پیکر پیدا شده را به عنوان پیکر پدر قبول نداشت، هر چند که این موضوع در یک خانواده 9 نفره می تواند پیش آید، اما پس از آنکه آزمایش DNA انجام شد و پیکر را دیدیم برادرم مطمئن شد که این پیکر پدر است و حسابی از گفته خود پشیمان شد اما متاسفانه تعدادی از سایت ها و خبرگزاری ها در این باره دورغ نوشتند و وانمود کرده اند که ما پیکر را قبول نکرده ایم.
خواهر کوچکترم پس از پیدا شدن پیکر و در زمان انجام آزمایش، خواب دیده بود، در خواب پدرم به خواهر کوچکم زینب گفته بود شما چرا اینقدر طول می دهید، من خودم آمدم.مادرم هم در عالم رویا یا خواب دیده بود که پیکر پدر را می خواهند غسل دهند، شهید برونسی گفته بود من به غسل نیازی ندارم. اما برای اینکه مقداری شک و تردید برطرف شود تصمیم گرفتیم آزمایش دهیم که قطعیت موضوع روشن شد.


مهم ثابت قدم بودن در خط ولایت فقیه است
به لطف خدا و عنایت شهید بزرگوار، عشق به ولایت در تک تک اعضای خانواده شهید برونسی وجود دارد و همه با عشق به رهبری در خط ولایت فقیه هستند. در وصیت شهید برونسی هم آمده که راهی که رفتم با ولایت بود که ثابت قدم ماندم زیرا مهم ثابت قدم بودن و ماندن است.

وصیتنامه سردار شهید عبدالحسین برونسی

بسم رب الشهدا و الصدیقین
درود همه شهدا و درود همه خانواده شهدا و درو همه انسانهای محرور در سرتاسر عالم به رهبر انقلاب این امام عزیزمان این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها و این امام نائب بر حق امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف و این یادگار رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و این یادگار همه انبیا واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بی‌چارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد و درود همه انسان‌ها و درود همه ملائکه‌های مقرب خدا بر این چنین رهبری و این چنین معلمی و نائب برحق امام زمان یعنی حضرت امام خمینی.
وصیتی است که به خانواده عزیزم و به رهروان راه حق و حقیقت و آنچه که می‌گویم از صمیم قلب و با چشم باز این راه را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام و امیدوارم که این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام خدا آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات بدهد.
فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به قرآن متصل کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید ولی فرزندان من، باید به اینهایی که می‌گویم شما خوب عمل کنید این تکلیفی است برعهده شما.
نگویید آنان را که کشته می‌شوند در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند ایشان، ولی شما در نمی‌یابید...
و هر آینه فرزندانم خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می‌کند حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد و همیشه آیات قرآ» را زمزمه بکنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.


(همسرم) از وقتی من با این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها نائب بر حق امام زمان آشنا شدم و بخصوص از وقتی که با شاگرد ایشان آقای [آیت‌الله] خامنه‌ای عزیز آشنا شدم هدف من عوض شد.
... اینها هستند که استقامت کردند در راه خدا، ‌و ثابت کردند که د ین خدا را باید یاری کرد و به آنها، ملائکه‌های آسمان و ملائکه‌های مقرب خدا و فرشتگان خدا نازل شده.
آنها را بشارت داند، به کجا بشارت دادند؟ به همانجایی که انبیا خدا یعنی به بهشت بشارت دادند. این بشارتی است که از طرف خدا مأموریت پیدا می‌کند به وسیله فرشتگان که به این شهیدان راه خدا موقعی که از مرکبشان می‌فتند و در راه خدا شهید می‌شوند، می گویند دیگر از گذشته خود هیچ حزن و اندوهی نداشته باشید. شما را به همان بهشت انبیاء وعده می‌دهیم.
پس فرزندانم، تلاش بکنید این فرزندان اسلام ای همه انسان‌ها تلاش کنید تا مشمول صلوات و رحمت خدا قرار بگیرید. اگر شما مشمول رحمت و صلوات خدا قرار بگیرید. به هیچ بن‌بست و گمراهی برنخواهید خورد.
حق را دریابید و پیش بروید این قرآن است. این پیام خدا است. و این رسالت خداست و این رسالت همه انبیا خداست باید هجرت کنیم.
رسول هدا می‌فرماید: این زندگی دنیا به منزله این است که انسان انگشت خودش را به آب دریا بیندازد و بالا بکشد چقدر از آب دریا برداشته‌اید؟ شما آیا به این رسیده‌ای که چقدر از آب دریا برداشته‌ای؟ باید شما خوب توجه کنید دنیا به منزله آخرت این جور است.
... انسان باید بفهمد که عالم آخرت چقدر بزرگ است و نعمت‌هایی که در آنجا برای رهروان راه انبیا هست و به حرف و به زبان و به گفته،‌ هیچ‌کسی نمی‌تواند توصیف آن‌ها را بکند. این چند روزه دنیا، قابل آن نیست که شما به گمراهی بروید و به این طرف و آن طرف بزنید.
فرزندانم شما را به نماز و شما را به اقامه نماز سفارش می‌کنم همان سفارشی که لقمان به فرزندش کرد که نماز را به پا دارید امر به معروف و نهی از منکر کنید.
فرزندان عزیزم، از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید، این هدف قرآن است و این هدف همه انبیاء خداست. من که این آیات را برای شما می‌خوانم از صمیم قلب می‌خوانم. چند شب دیگر به طرف دشمن روانه می‌شوم و اگر برنگشتم امیدوارم که شما به قرآن بپیوندید و به این وصیت‌هایی که مرن کردم عمل کنید و من هنوز هم صحبت دارم. باید به شما تذکر بدهم. ای فرزندانم، باز شما را به قرآن توصیه می‌کنم، هیچ راهی بهتر از راه قرآن نیست.

[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:30 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]


تصویر بزرگ
پیکرش را که آوردند عاشورایی در سالروز شهادت مظلومه تاریخ در مشهد برپا شد، نمایی از عکسش بر دستان مردم خودنمایی می کرد؛ آری چهره اش غرق در قهقهه مستانه بود و حکایت از عند ربهم یرزقون داشت





پلاک هویت، بخشی از صفحات قرآن به همراه جانماز و مهر، سربند لبیک یا خمینی و لباس بادگیر خاکی منقوش به آرم سپاه یادگاری هایی بود که به همراه پیکر مطهر شهید عبدالحسین برونسی غریبانه در شرق دجله به امانت مانده بود تا امسال این شاگرد حقیقی مکتب نینوا به سرزمین مادری بازگردد و به ندای «این عمار» مقام معظم رهبری را لبیک گوید.پیکرش را که آوردند عاشورایی در سالروز شهادت مظلومه تاریخ در مشهد برپا شد، نمایی از عکسش بر دستان مردم خودنمایی می کرد؛ آری چهره اش غرق در قهقهه مستانه بود و حکایت از عند ربهم یرزقون داشت. صدای بال و پر زدن کبوتران حرم امام رضا(ع) به گوش می رسید، سردار رشید اسلام عبدالحسین برونسی در میان حزن و اندوه و شیون انبوه عزاداران مشهدی بر بال فرشتگان از شهر مشهد تا بهشت مشایعت شد، انتظار زمین برای آغوش گرفتن جسم یکی از پرستوان آسمان شهادت به پایان رسید و شهید برونسی در بهشت رضا به خاک سپرده شد.پیکر شهید برونسی در عملیات ویژه ‌ای در شرق دجله پس از 27 سال کشف شده و در وعده ای عاشقانه به پابوس امام رضا(ع) آمد، بازگشت پیکر شهید برونسی به خراسان رضوی، دهه فاطمیه امسال را عاشورایی کرد.اما این پایان راه نیست چرا که عملیات بدر و شهادت تو نامت را هماره بر سینه کش تاریخ ماندگار کرده و پیامت بر پیشانی بند اعصار، جاودانه خواهد ماند و هیچگاه غبار فراموشی ردپای تو را از ذهن‌ ها محو نخواهد کرد. به قول سید شهیدان اهل قلم : "در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود".
آنچه می خوانید حاصل گفتگوی رجانیوز با مهدی برونسی، فرزند دوم شهید برونسی پیرامون خصوصیات اخلاقی و رفتاری این شهید بزرگوار و همچنین مسائلی که بعد از بازگشت شهید مطرح شد:

می گفت می خواهم شما را خمینی بار بیاورم

اهمیت شیهد برونسی به نماز و قرآن تا جایی بود که از همان سن خردسالی من و خواهر و برادرانم را به یادگیری قرآن و خواندن نماز تشویق می کرد، در خاطرم هست هنگامی که پدر از جبهه برای بازدید خانواده به خانه بازمی گشت بچه ها را دور خود جمع می کرد و می گفت می خواهم شما را خمینی بار بیاورم و  به ما آموزش قرآن و نماز می داد، آن زمان من 10 ساله بودم و بسیار بازیگوشی می کردم، یکروز پدر بعد از آموزش قرآن از ما خواست تا آن را بخوانیم، همه قرآن را خواندند اما بازیگوشی مانع شده بود تا من بتوانم آن را یاد بگیریم، آنروز شهید برونسی گفت امروز نباید ناهار بخوری تا خیلی خوب قرآن را یاد بگیری، من هم قبول کردم. بعد از ظهر آنروز پدرم قبل از رفتن به جبهه به من گفت مهدی جان اگر قول بدهی نماز خواندن را یاد بگیری وقتی برگشتم یک هدیه خوب برایت می آورم من هم قبول کردم که قرآن و نماز را تا برگشتن او خوب یاد بگیرم. طی مدتی به عشق برگشتن پدر به خواندن نماز و قرآن مسلط شدم، اما آن روز آخرین دیدار بود چرا که من از سال 63 تا اکنون به عشق آمدن پدر هنوز منتظر و چشم به راه بوده ام.

شهید برونسی بینش سیاسی بالایی داشت

در زمان ریاست جمهوری بنی صدر، پدر به ما شعار مرگ بر بنی صدر یاد داده بود، آن زمان هیچ کس جرات نمی کرد این حرف را بیان کند اما شهید برونسی بینش سیاسی بالای داشت، مادرم از پدر ایراد می گرفت که بنی صدر رئیس جمهور است و نباید این حرف را زد اما پدر در جواب او می گفت: بنی صدر مخالف امام خمینی است. این شعار دیگر لفظ کلام ما شده بود و با وجود نگرانی های مادر، اما در بازی های کودکانه هم مرگ بر بنی صدر می گفتیم.
با خون گلویش روی خاک نوشت لبیک یا خمینی، جانم زهرا
اخلاص و لقمه های حلال تاثیر خود را روی پدرم گذاشته بود و ولایت پذیری پدرم از امام خمینی(ره) به اندازه محبت او به حضرت فاطمه زهرا(س) بود، همرزمانش برای مادرم نقل کرده اند که پدر در جبهه پس از اصابت گلوله به گلویش، با خون خود روی خاک نوشت دورود بر خمینی، جانم زهرا(س). شهید برونسی با این کار ارادت خود را به حضرت امام (ره) نشان داده است،  در بیشتر عملیات ها پدرم سربند لبیک یا خمینی و یا زهرا را به همراه داشته که در عملیات بدر سربند لبیک یا خمینی به پیشانی اش بوده که پیکرش هم با همین سربند پیدا شد.

 

 

 

 

در دوران حیات علاقه عجیبی به آقا داشت


پدرم حضرت آقای خامنه ای را خیلی دوست داشت و علاقه عجیبی داشت و با ایشان خاطره هایی هم داشته، در وصیت نامه اش در ارتباط با ایشان از عشق و علاقه اش می گوید و ایشان را با نام "سید علی عزیز خودم" خطاب می کند که در فیلم و مصاحبه هایش مشخص است. در وصیت نامه اش خطاب به همسرش نیز نوشته است، "همسرم از وقتی من با این سربند فاطمه و نائب بر حق امام زمان آشنا شدم به خصوص از وقتی که با شاگرد ایشان آقای آیت الله خامنه ای عزیزم آشنا شدم، هدف من عوض شده، اینها هستند که استقامت کردند در راه خدا و ثابت کردند که دین خدا را باید یاری کرد..."
اکنون گویا سری در بازگشت پیکر شهید برونسی همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) وجود دارد، پیکر شهید برونسی یک دنیا پیام است شاید برای یاری آقا آمده برای لبیک به این عمار، کسی نمی تواند سر ایشان را فاش کند تجزیه و تحلیل آن خیلی سخت است. هر کس تحلیل خاص خود را دارد. اما پیکر شهید برونسی هدیه ای از حضرت زهرا(س) بود که در ایام فاطمیه پیدا شد و در روز شهادت حضرت زهرا(س) در بهشت رضا به خاک سپرده شد.
مردم مشهد هر ساله با شور و حال خاصی برای حضرت زهرا(س) عزاداری می کنند اما امسال آنقدر اجتماع عظیمی به عشق دیدن فرزند زهرا جمع شده بودند که بسیار قابل توجه بود، تمام رسانه ها این مراسم را خوب پوشش دادند اما انتظار می رفت که رسانه ملی ویژه تر به این موضوع بپردازد.


بدون انجام آزمایش هم می دانستیم پیکر پدرمان بازگشته است


روز اول که سردار باقرزاده رئیس کمیته مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح آمدند منزل ما، حامل پیامی بودند گفتند پیکر شهید برونسی را پیدا کرده ایم اما یکی از برادرانم با این استدلال که شهید برونسی گفته بود من بر نمی گردم، پیکر پیدا شده را به عنوان پیکر پدر قبول نداشت، هر چند که این موضوع در یک خانواده 9 نفره می تواند پیش آید، اما پس از آنکه آزمایش DNA انجام شد و پیکر را دیدیم برادرم مطمئن شد که این پیکر پدر است و حسابی از گفته خود پشیمان شد اما متاسفانه تعدادی از سایت ها و خبرگزاری ها در این باره دورغ نوشتند و وانمود کرده اند که ما پیکر را قبول نکرده ایم.
خواهر کوچکترم پس از پیدا شدن پیکر و در زمان انجام آزمایش، خواب دیده بود، در خواب پدرم به خواهر کوچکم زینب گفته بود شما چرا اینقدر طول می دهید، من خودم آمدم.مادرم هم در عالم رویا یا خواب دیده بود که پیکر پدر را می خواهند غسل دهند، شهید برونسی گفته بود من به غسل نیازی ندارم. اما برای اینکه مقداری شک و تردید برطرف شود تصمیم گرفتیم آزمایش دهیم که قطعیت موضوع روشن شد.


مهم ثابت قدم بودن در خط ولایت فقیه است
به لطف خدا و عنایت شهید بزرگوار، عشق به ولایت در تک تک اعضای خانواده شهید برونسی وجود دارد و همه با عشق به رهبری در خط ولایت فقیه هستند. در وصیت شهید برونسی هم آمده که راهی که رفتم با ولایت بود که ثابت قدم ماندم زیرا مهم ثابت قدم بودن و ماندن است.

وصیتنامه سردار شهید عبدالحسین برونسی

بسم رب الشهدا و الصدیقین
درود همه شهدا و درود همه خانواده شهدا و درو همه انسانهای محرور در سرتاسر عالم به رهبر انقلاب این امام عزیزمان این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها و این امام نائب بر حق امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف و این یادگار رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و این یادگار همه انبیا واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بی‌چارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد و درود همه انسان‌ها و درود همه ملائکه‌های مقرب خدا بر این چنین رهبری و این چنین معلمی و نائب برحق امام زمان یعنی حضرت امام خمینی.
وصیتی است که به خانواده عزیزم و به رهروان راه حق و حقیقت و آنچه که می‌گویم از صمیم قلب و با چشم باز این راه را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام و امیدوارم که این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام خدا آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات بدهد.
فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به قرآن متصل کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید ولی فرزندان من، باید به اینهایی که می‌گویم شما خوب عمل کنید این تکلیفی است برعهده شما.
نگویید آنان را که کشته می‌شوند در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند ایشان، ولی شما در نمی‌یابید...
و هر آینه فرزندانم خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می‌کند حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد و همیشه آیات قرآ» را زمزمه بکنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.


(همسرم) از وقتی من با این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها نائب بر حق امام زمان آشنا شدم و بخصوص از وقتی که با شاگرد ایشان آقای [آیت‌الله] خامنه‌ای عزیز آشنا شدم هدف من عوض شد.
... اینها هستند که استقامت کردند در راه خدا، ‌و ثابت کردند که د ین خدا را باید یاری کرد و به آنها، ملائکه‌های آسمان و ملائکه‌های مقرب خدا و فرشتگان خدا نازل شده.
آنها را بشارت داند، به کجا بشارت دادند؟ به همانجایی که انبیا خدا یعنی به بهشت بشارت دادند. این بشارتی است که از طرف خدا مأموریت پیدا می‌کند به وسیله فرشتگان که به این شهیدان راه خدا موقعی که از مرکبشان می‌فتند و در راه خدا شهید می‌شوند، می گویند دیگر از گذشته خود هیچ حزن و اندوهی نداشته باشید. شما را به همان بهشت انبیاء وعده می‌دهیم.
پس فرزندانم، تلاش بکنید این فرزندان اسلام ای همه انسان‌ها تلاش کنید تا مشمول صلوات و رحمت خدا قرار بگیرید. اگر شما مشمول رحمت و صلوات خدا قرار بگیرید. به هیچ بن‌بست و گمراهی برنخواهید خورد.
حق را دریابید و پیش بروید این قرآن است. این پیام خدا است. و این رسالت خداست و این رسالت همه انبیا خداست باید هجرت کنیم.
رسول هدا می‌فرماید: این زندگی دنیا به منزله این است که انسان انگشت خودش را به آب دریا بیندازد و بالا بکشد چقدر از آب دریا برداشته‌اید؟ شما آیا به این رسیده‌ای که چقدر از آب دریا برداشته‌ای؟ باید شما خوب توجه کنید دنیا به منزله آخرت این جور است.
... انسان باید بفهمد که عالم آخرت چقدر بزرگ است و نعمت‌هایی که در آنجا برای رهروان راه انبیا هست و به حرف و به زبان و به گفته،‌ هیچ‌کسی نمی‌تواند توصیف آن‌ها را بکند. این چند روزه دنیا، قابل آن نیست که شما به گمراهی بروید و به این طرف و آن طرف بزنید.
فرزندانم شما را به نماز و شما را به اقامه نماز سفارش می‌کنم همان سفارشی که لقمان به فرزندش کرد که نماز را به پا دارید امر به معروف و نهی از منکر کنید.
فرزندان عزیزم، از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید، این هدف قرآن است و این هدف همه انبیاء خداست. من که این آیات را برای شما می‌خوانم از صمیم قلب می‌خوانم. چند شب دیگر به طرف دشمن روانه می‌شوم و اگر برنگشتم امیدوارم که شما به قرآن بپیوندید و به این وصیت‌هایی که مرن کردم عمل کنید و من هنوز هم صحبت دارم. باید به شما تذکر بدهم. ای فرزندانم، باز شما را به قرآن توصیه می‌کنم، هیچ راهی بهتر از راه قرآن نیست.

[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:30 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

تصویر بزرگ
منابع خبری از تشکیل یگان جدیدی از سوی "معمر قذافی" دیکتاتور لیبی خبر می دهند که در پی نگرانی های شدید وی از احتمال تهاجم زمینی به طرابلس صورت گرفته است.



 

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از مهر، یک مقام لیبیایی در گفتگو با الشرق الاوسط اظهار داشت: رژیم قذافی در روزهای اخیر رو به تجهیز تسلیحاتی زنان و کودکان به طور گسترده آورده است.
وی تاکید کرد: این گام رژیم قذافی در راستای آماده شدن رژیم قذافی برای دفاع از طرابلس و دیگر شهرهای غرب لیبی صورت گرفته تا برای تهاجم زمینی آمادگی داشته باشند.
بر این اساس، نیروهای قذافی در روزهای اخیر به علت نگرانی شدید از حمله زمینی ناتو تصمیم گرفته اند به صورت اجباری نیروهایی جدید را به استخدام درآورند.
این مقام لیبیایی در ادامه با اشاره به هراس رژیم قذافی از تهاجم زمینی ناتو، افزود: ناتو در تلاش برای برکناری قذافی از قدرت تاکنون شکست خورده است. البته ما برای هر احتمالی آمادگی داریم و اگر بخواهند از زمین به ما حمله کنند برای آن آماده ایم.
وی که نخواست نامش فاش شود، تاکید کرد: بمباران ناتو رژیم قذافی را مجبور به تسلیم نمی کند، این مسئله ای است که ناتو اخیرا دریافته است. بر همین اساس اطلاعاتی موثق در اختیار داریم که آنان در صدد حمله زمینی به ما هستند.

[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:27 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]


[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:26 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]
[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 5:20 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب


بازدید امروز: 585
بازدید دیروز: 921
کل بازدیدها: 20016399

طلایه دار