به گزارش شهدای ایران، مراسم تجدید میثاق خواهران فعال سایبری با شهدای تازه تفحص شده ی غواص و خط شکن به همت واحد خواهران حزب الله سایبر عصر روز گذشته( دوشنبه 18 خرداد) در معراج الشهدای تهران برگزار شد. در این مراسم که با حضور خواهر معظم شهید مدافع حرم ، هادی ذوالفقاری و همسر سردار شهید سیاف زاده فرمانده دافوس سپاه (دانشکده فرماندهی و ستاد) و خواهر شهید گمنام علمدار کمیل ابراهیم هادی برگزار شد،
خوشا به حال بنده ای گمنام که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند
اینها چراغ های هدایت و چشمه های دانش اند که هر فتنه تاریک از برکت آنها برطرف می شود
"پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله"
دوباره کوچه کوچه ی دلم پر شده از عطر وجود شما وقتی شنیده ام آمده اید،قدم برمی داریم به سمت بهشت! با هر قدم ضربان قلبت تندتر می شود، بی دلیل نیست که شمیم بهشت از چند فرسخ بر مشام می رسد. خیابان، خیابانِ بهشت است.... کوچه، کوچه ی معراج...
باوضو وارد شوید.
دلت را به آسمان بسپار...
نوای ملکوتی "لبیک یابن الحیدر" در فضا طنین انداز گشته است...
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند...
میزبانان آسمانی، پذیرای وجود تو اند... میان نام آوران بی نشان، میزبانی، با دستان بسته اش به استقبال تو آمده است. آری به استقبال تو میهمانی که دستانت باز است اما تهی!
اینجا، حسینه ی معراج الشهدا برای همه سرشار است...سرشار ازحال و نشاطی که حتی از شیرینی های دنیوی برایت دلچسب تر است.
به اطرافم نگاهی انداختم همه حال قشنگی داشتند...
خانواده های معظم شهدا با حضورشان، این میهمانی آسمانی را زینت بخشیده اند...
با همسر سردار بی ادعا شهید سیاف زاده که هم کلام می شوی حساب گذر زمان از دستت خارج می شود... برایت از همسرش می گوید...از بزرگ مردی که افتخارش در دل تاریخ است... نصیحت های همسرش را بازگو می کند سخن ماندگار شهیدش را نقل می کند: گوش به فرمان رهبر باشید! نه یک قدم جلوتر نه یک قدم عقب تر!
اما بیرون معراج چه خبر است؟ خواهر شهید گمنامی پشت درب ایستاده است. آری پشت در! دلش می خواست وارد معراج شود اما گامهایش او را یاری نکرد. داغ پرستوی گمنامش تازه شده است! گریه امانش نداد... نمی تواند دوام بیاورد می گوید هرکدام از اینها برایم یک ابراهیم است! آری! او کسی نبود جز خواهر شهید ابراهیم هادی! خواهر است دیگر! دلسوخته است.... گمشده دارد....
در این بزم آسمانی که ملائک پرسه می زنند، خواهر شهید مدافع حرم، شهید ذوالفقاری همراهمان آمد تا درد ندیدن برادرش را با حضور کنار این شهدا تسلی ببخشد...
کم کم به تعداد خواهران در حسینیه اضافه می شود، دور شهدا می نشینند و فاتحه ای میخوانند و بعد چادر روی صورت می کشند و اشک میریزند...
شهید دست بسته ی من، کنار پیکرت جانی دوباره به من دادی؛ خلوت خلوت ...چه ملکوتی دارد پیکرت عزیز فاطمه (س)...
راستی، باید به مادر چشم به راهت خبر دهم که آمده ای... باید بگویم: مادر چشمت روشن، پسر نازنینت برگشته اما با دست بسته..
