شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ تو جبهه مصاحبه ميگرفتيم، كنارم ايستاده بودكه يكهوخمپاره آمد ديدم تركش بهش خورده وافتاده زمين، دوربين رابرداشتم،خودش راسوژه كردم
بهش گفتم تواين لحظات اگه حرفي،صحبتي داري بگو درحالي كه لبخند روي لبش بود،گفت: من ازامت شهيدپروريه خواهش دارم!
اونم اينس كه وقتي كمپوت ميفرستيدجبهه،خواهشن پوستشو"اون كاغذروشو"نكنيد
بهش گفتم:بابا اين چه جمله ايه؟مسخره بازي در نيار قراره از تلويزيون پخش بشه ها!يه جمله بهتربگو!
باهمون لهجه اصفهانيش گفت:اخوي،آخه نميدوني كه تاحالاسه دفعس به من رب گوجه افتادس
خيلي خاطره قشنگي بود
اين خاطره هم به ميمنت آغاز عيد مبعث كه دلتون واشه : )
ممنون:)
نميدونم بخندم يا بگريم !
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top