پيام
بي سر و سامان
90/6/23
بي سر و سامان
....
بي سر و سامان
مولاي من ميداني چند سال است انتظار ميکشم. از وقتي سخن گفتهام و معناي سخن خود را فهميدهام انتظارت را ميکشم. بيا و اين انتظار مرا پايان بده.
بي سر و سامان
خستهام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصوماني را که زير ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بيا و اين جهان سياه را پايان بده. بيا و جهان را آباد کن. بيا و از آمدنت جهان را شاد کن. ميداني چند نوجوان هم سن و سال من آوارهاند؟ چندين هزار کودک بي پناهند، خودت بيا و پناه بي پناهان باش.