اینکه مىگویند ماه رمضان، ماه ضیافت الهى است و سفره ضیافت الهى پهن است، محتویات این سفره چه چیزهایى است؟ محتویات این سفره که من و شما باید از آن استفاده کنیم، یکىاش روزه است؛ یکىاش فضیلت قرآن است -قرآن را گذاشتند در این سفره با فضیلتِ زیاد، بیش از ایام دیگر؛ و به ما گفتند که تلاوت قرآن کنید- یکىاش همین دعاهایى است که مىخوانیم؛ «یا على و یا عظیم»، دعاى افتتاح، دعاى ابوحمزه؛ اینها همان مائدههایى است که سر این سفره گذاشته شده.
بهرهبری بیشینه بعضى هستند که وقتى از کنار سفره رد مىشوند، اینقدر حواسشان پرت است و متوجه جاهاى دیگرند که اصلاً سفره را نمىبینند. داریم کسانى را که اصلاً سفره ماه رمضان را نمىبینند؛ یادشان نیست که ماه رمضانى آمد و رفت. بعضى هستند که سفره را مىبینند اما بهخاطر همان سرگرمىها و اشتغال، وقت ندارند سر این سفره بنشینند؛ مىخواهند سراغ یک سرگرمى بروند؛ کار دیگرى دارند -دنبال دکان، دنبال کار، دنبال دنیا، دنبال شهوات- مجال اینکه سر این سفره بنشینند و از آن بهره ببرند، ندارند. بعضى دیگر هم هستند که نه، سر سفره مىنشینند، سفره را مىبینند، قدرش را هم مىدانند؛ لیکن آدمهاى خیلى قانعىاند؛ به کم قناعت مىکنند؛ لقمهاى برمىدارند و مىروند؛ نمىنشینند پاى سفره، خودشان را بهرهمند و سیراب کنند و از آنچه در سفره هست خود را محظوظ کنند؛ لقمه مختصرى برمىدارند و مىروند. بعضى هستند که احساس بىمیلى مىکنند؛ یعنى اشتهایشان تحریک نمىشود؛ بهخاطر اینکه غذاى پوچِ بیهودهاى را خوردهاند و پاى سفره ضیافتى که رنگین و جذاب و مقوى است، اصلاً اشتها ندارند. بعضى هم هستند که نه، در حد اشتها -که اشتهاشان هم زیاد است- از این سفره استفاده مىکنند و واقعاً سیر نمىشوند؛ چون مائده، مائده معنوى است.
تمتع به این مائده، فضیلت است؛ چون فتوح و انفتاح و تعالى روح انسانى است. هرچه انسان از این مائده بیشتر استفاده کند، روح انسان تعالى بیشترى پیدا مىکند و به هدف خلقت نزدیکتر مىشود. این غیر از موائد جسمانى است. مائده جسمانى براى رفع نیازى است که بشود انسان بدن را راه ببرد. زیادهروى در آن، یک اشتباه و خطاست؛ یک غلط است. در مائده روحى و معنوى اینطور نیست؛ چون اصلاً خلقت ما براى تعالى معنوى و تعالى روحى است. مائده روحى چیزى است که این تعالى را براى ما امکانپذیر، تسهیل و محقق مىکند. بنابراین هرچه بیشتر بتوانیم استفاده کنیم، باید بکنیم.
بندگان مؤمن و مخلصى که ما اسمهاى اینها را شنیدهایم، حتى وقتى کارهاى اینها را براى ما نقل مىکنند، براى ما درست مفهوم نیست؛ اما واقعاً شگفتآور است. دو سه ساعت به اذان صبح بیدار شوند و شبهاى ماه رمضان اشک بریزند. نقل مىکنند مرحوم آمیرزا جواد آقاى ملکى وقتى بیدار مىشد، سر حوض آب مىنشست تا وضو بگیرد، به آب نگاه مىکرد، دعا مىخواند و گریه مىکرد و تضرع مىکرد؛ آب برمىداشت روى صورتش مىریخت، گریه و تضرع مىکرد؛ به آسمان نگاه مىکرد، دعا مىخواند، گریه و تضرع مىکرد؛ تا وقتى که بیاید سر سجاده بایستد و آن نماز شب و آن تهجد پُرفیض و پُرحال و پُرطراوت را با عشق و شور انجام بدهد. مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى هم همینطور بود. از ماه رمضانش، روزهاش، توجهش، تذکرش، نمازش، حکایتهایى نقل مىکنند. این چیزها براى ما واقعاً درست مفهوم نیست؛ منتها خط روشنى را به ما نشان مىدهد و ما باید حداکثر استفاده را بکنیم.
تلاوت و تدبر دوستان سعى کنند در همه اوقات –بهخصوص در ماه رمضان- تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگىتان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هرچه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر مىبخشد. تلاوت عجلهاى که همینطور انسان بخواند و برود و معانى را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه اینکه بىفایده باشد. بالاخره انسان همینکه توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشته ارتباطى است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسى را از اینطور قرآن خواندن منع کرد لیکن تلاوت قرآنى که مطلوب و مرغوب و مأمورٌبه است، نیست. تلاوت قرآنى مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهى را بفهمد که به نظر ما مىشود فهمید. اگر انسان لغت عربى را بلد باشد و آنچه را هم که بلد نیست به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دو بار، سه بار، پنج بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنى نسبت به مضمون آیه پیدا مىکند که با بیان دیگرى حاصل نمىشود؛ بیشتر با تدبر حاصل مىشود؛ این را تجربه کنید. لذا انسان بار اول وقتى مثلاً ده آیه مرتبط به هم را مىخواند، یک احساس و یک انتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه مىخواند، انتباه دیگرى دارد؛ یعنى انسان انشراح ذهن پیدا مىکند. هرچه انسان بیشتر انس و غور پیدا کند، بیشتر مىفهمد؛ و ما به این احتیاج داریم.
آنها که لغزیدند... عزیزان من! کسانى که پایشان لغزید، خیلى از مواردش را که ما دیدیم، ناشى بود از عدم تعمق در امر دین و معارف اسلامى؛ شعائرى بود، شعارهایى بود، احساساتى بود، بر زبانشان بود اما در دلشان عمق نداشت. لذا در گذشته ما کسانى را دیدیم که آدمهاى خیلى تند و داغ و پُرشورى هم بودند، بعد صدوهشتاد درجه وضع اینها عوض شد. سالهاى اول انقلاب کسانى بودند -من با خصوصیات، آدمهایش را مىشناسم؛ یعنى کلیات نیست- که افرادى مثل شهید بهشتى را راحت و صریح از نظر انقلابى بودن و فهم درستش از انقلاب و از راه امام، نفى مىکردند. بعد از گذشت مدتى، مشى اینها آنچنان شد که مبانى انقلاب و نظام را انکار کردند! بعضى از آنها که آدمهاى با انصافترى بودند، صریحاً و بعضىشان ملتویاً و مزوراً انکار کردند. آدمهاى بىانصافترشان اینها هستند که به یک معانىاى هم تظاهر مىکنند اما باطنشان اینطور نیست. این بهخاطر این بود که اینها عمق نداشتند. البته این یکى از عوامل است؛ یک عامل هم شهوات و دنیاطلبى و امثال اینهاست که کسانى را هم که عمق دارند، منحرف مىکند. بسیار کسانى بودند که عمق نداشتند. یکى از راههایى که این عمق را در اعتقادات انسان، در مبانى فکرى انسان، در روح انسان، در ایمان انسان ایجاد مىکند، انس با قرآن است. بنابراین در زندگى حتماً قرآنِ با تدبر را در نظر داشته باشید و نگذارید حذف شود.
معارف استثنائی یکى هم این دعاهاست. در دعاهاى معتبر خیلى معارف وجود دارد که انسان اینها را در هیچجا پیدا نمىکند؛ جز در خود همین دعاها. از جمله این دعاها، دعاهاى صحیفه سجادیه است. در منابع معرفتى ما چیزهایى وجود دارد که جز در صحیفه سجادیه یا در دعاهاى مأثور از ائمه علیهمالسّلام انسان اصلاً نمىتواند اینها را پیدا کند. این معارف با زبان دعا بیان شده. نه اینکه خواستند کتمان کنند؛ طبیعت آن معرفت، طبیعتى است که با این زبان مىتواند بیان شود؛ با زبان دیگرى نمىتواند بیان شود؛ بعضى از مفاهیم جز با زبان دعا و تضرع و گفتگو و نجواى با پروردگار عالم اصلاً قابل بیان نیست. لذا ما در روایات و حتّى در نهجالبلاغه از اینگونه معارف کمتر مىبینیم؛ اما در صحیفه سجادیه و در دعاى کمیل و در مناجات شعبانیه و در دعاى عرفه امام حسین و در دعاى عرفه حضرت سجاد و در دعاى ابوحمزه ثمالى از اینگونه معارف، فراوان مىبینیم.
روح خستگیناپذیری از دعاها غفلت نکنید؛ به دعاها بپردازید. دعا هم بکنید. شما بارهاى سنگینى بر دوش دارید؛ دشمنهاى زیادى هم دارید؛ مخالفان زیادى هم دارید؛ دولت اسلامى همیشه همینطور بوده. از اول انقلاب دولتهاى ما، بهخصوص وقتى که تازهنفساند، مخالفانى دارند؛ هم مخالفان بیرونى، هم مخالفان داخلى. جوّسازى مىکنند، شایعهپراکنى مىکنند، منفىبافى مىکنند، دروغ پخش مىکنند، احیاناً در صحنه عمل و در کارهاى میدانى کارشکنى مىکنند. مقابله با این مخالفتها یک مقدار عزم و تصمیم قاطع و جدّ در عمل و خسته نشدن و دنبال کار را گرفتن مىخواهد؛ یک مقدار هم توسل و توجه و تضرع و از خدا کمک خواستن لازم دارد. اگر از خداى متعال استمداد و استعانت کنیم، روح خستگىناپذیرى را در ما بهوجود خواهد آورد. یکى از نعمتهاى بزرگ خدا این است که آدم خسته نشود و حوصلهاش سر نرود. در راههاى طولانى گاهى انسان قوّه هم دارد، زانو و پاها اصلاً خسته نشده اما آدم از حرکت، خسته روحى مىشود. این خستگى روحى، انسان را از رسیدن به اهداف بازمىدارد. براى اینکه این خستگى روحى پیش نیاید -که از خستگى جسمى گاهى خطرش هم بیشتر است- استمداد از پروردگار، توکل به خدا و امیدوارى به کمک الهى لازم است؛ این را از دست ندهید و این را داشته باشید.
من و شما پیش خداى متعال عزیزتر نیستیم از کسانى که قبل از ما بودند و از کسانى که بعد از ما خواهند آمد؛ مگر اینکه عملمان خوب باشد و تقوایمان بیشتر از آنها باشد؛ این را توجه داشته باشید. اگر تقواى بیشترى به خرج دادیم، از خودمان بیشتر مراقبت کردیم، بهتر کار کردیم، بهتر به وظایفمان عمل کردیم، به قانون بیشتر احترام گذاشتیم و در جهت این اهداف، بیشتر پیش رفتیم، پیش خداى متعال عزیزتر خواهیم بود؛ اما بدون آن، نخیر. باید تلاشمان را در این جهت متمرکز کنیم. مواظب باشیم در دامهایى که دیگران افتادند، ما نیفتیم. هر کس در آن دامها بیفتد، همان بلاها و همان عواقب برایش متصور است؛ لذا فرقى بین ما و آنها نیست. سخنرانی در دیدار اعضاى هیأت دولت؛ 17/7/1384