بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على نبیّنا و حبیب قلوبنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین.
خداى متعال را سپاسگزاریم که این توفیق را داد که در طول چند روز، با قشرهاى مختلف مردم عزیز این استانِ پرخیر و برکت، دیدارهاى صمیمى و سرشار از لطف و صفا و محبت داشته باشیم. این جلسهى امروز مجموعهاى از خدمتگزاران مردم در این استان عزیز هستند، و همچنین نمایندگان قشرهاى گوناگون که در این استان فعالند. بنابراین، این جمع، جمع بسیار مغتنمى است.
مطالبى که دوستان در اینجا بیان کردند، هر کدام از جهتى مطالب جالب و قابل توجهى بود. آنچه که ما میخواهیم عرض کنیم، دو سه نکتهى تأثیرگذار است؛ که اگر همهى ما به این نکات توجه کنیم، شاید انشاءالله براى آیندهى استان داراى خیر باشد.
نکتهى اول این است که نفس خدمتگزارى براى آحاد مردم، یک نعمت الهى است؛ یک موهبت است؛ حالا چه خدمتگزارى در مجموعههاى رسمى باشد - مثل همین مسئولیتهائى که دوستان و برادران و مدیران در استان دارند - و چه در قالبهاى رسمى نباشد؛ مثل خدمت به دین مردم، خدمت به فرهنگ مردم، خدمت به پیشرفت علمى مردم، خدمت به تقسیم و توزیع درست ارزاق بین مردم، برآوردن حوائج گوناگون، به هر شکلى که باشد. بنابراین نفس توفیق خدمتگزارى، یک نعمت است؛ این نعمت را باید شکرگزارى کرد.
بنده از صمیم قلب و از بن دندان این را عرض میکنم که حقیقتاً خدمتگار مردم بودن، افتخار است؛ نه به عنوان یک شعار. بزرگان اهل معرفت ما به شاگردان خود، به دستپروردگان خود همیشه سفارش میکردند که در کنار ذکر و عبادت و خشوع و توسل و تذکر، به مردم خدمت کنند؛ گاهى این را ترجیح میدادند بر عبادات فردى؛ این مقرِب الىالله است. شما یک کار خوب که به نفع یک نفر انجام میدهید، این حسنه است؛ این شما را به خدا نزدیک میکند؛ این براى شما ثواب و اجر الهى و اخروى دارد؛ چه برسد به اینکه این خدمت شما، براى مجموعههاى متعدد مردم، براى گروه مردم، براى اهل یک استان، اهل یک شهر، اهل یک بخش باشد. بنابراین اصل قضیه این است که ما اگر چنانچه توفیق خدمتگزارى پیدا کردیم، این را شکر بگزاریم؛ شاکر خداى متعال باشیم؛ این را نعمتى از طرف الهى بدانیم.
نتیجهى این نعمت دانستن این است که براى این خدمتگزارى، منت بر سر کسى نگذاریم؛ این درجهى اوّلش است. خداى متعال به ما توفیق داده؛ این توفیق، لطف الهى است؛ شکر لازم دارد. پس اگر ما توانستیم خدمتگزارى کنیم، باید بدون منت باشد. این یک نکته است.
یک نکتهى دیگر این است که در خدمتگزارى باید هیچگونه تمایزى قائل نشد. مسئولیت در هر بخشى از بخشها عبارت است از خدمت به آحاد مردم. این دوست ماست، این بیگانهى از ماست، این دشمن ماست، این گرایش سیاسىاش این است، گرایش دینىاش این است؛ اینها هیچ تأثیرى ندارد. خدمت باید عمومى باشد، براى همه باشد؛ آن وقت این تأثیر میگذارد در عمل کسانى که در مجموعههاى بزرگ مشغول خدمتگزارى هستند؛ مثل یک استان، یا مثل یک شهرستان. بخشهاى مختلف شهرستانها، جورواجور انسانهائى را در خود جاى دادهاند؛ لذا نگاه نسبت به همه باید یکسان باشد. خدمت مال همه است، متعلق به همه است، ما هم باید امانتدارى کنیم؛ آنچه را که در اختیار ماست، در اختیار همه قرار بدهیم.
یک نکتهى دیگر، مسئلهى همت بلند در خدمترسانى است. این استان، همان طور که دوستان گفتند - بنده هم در گزارشها همین را یافتهام - از لحاظ پیشرفت مادى، جزو استانهاى ردیفهاى پائین است. یک مقدار به خاطر این است که استان، جدیدالولاده است؛ شاید عوامل دیگرى هم وجود داشته است. باید مسئولین این استان همت را بر این بگمارند که رتبهى استان را از لحاظ پیشرفت و دست یافتن به شاخصهاى مهم حیاتى، در طول مدت معینى بالا ببرند؛ مثلاً به ده استانِ اول کشور برسانند. وقتى همت ما این بود - که این، همت مضاعف است - طبعاً کار مضاعف هم میطلبد. کار مضاعف فقط به معناى حجم کار نیست؛ بلکه به معناى کیفیت کار است، بیشتر از آنچه که مربوط به کمیت و حجم باشد؛ یعنى کار دقیق، کار کارشناسى شده، کار همراه با مشورت، کار مستمر و پیگیر، کار تدوین شده و برنامهریزى شده؛ که اگر مسئولین جابهجا هم شدند، کار متوقف نشود. این خبر خوبى بود که گفتند سند توسعهى استان را تدوین کردهایم؛ این بسیار خوب است. وقتى سند تدوین شد، دیگر جابهجائى مسئولان و مدیران، تأثیر زیادى نخواهد گذاشت؛ کار ادامه پیدا میکند. مهم این است که نقشهى راه معلوم باشد.
خب، اینکه ما گفتیم این استان به سطح ده استانِ اول کشور برسد، آیا عملى است؟ آنچه که انسان از ظرفیتهاى این استان مىیابد، بله، کاملاً عملى است. ظرفیتهاى بسیار خوبى در این استان وجود دارد؛ یکى از ظرفیتهاى مهم، ظرفیت نیروى انسانى است؛ که من، هم در دیدار جوانان، دانشگاهیان، دانشآموزان، معلمان و اساتید - در دیدارهاى گوناگون - در گزارشهائى که این دوستان ارائه میکردند، این را بالحس و بالعیان دریافتم، و هم در مجموع گزارشهاى ما بود. نیروى انسانىِ قابل بحمدالله در این استان وجود دارد؛ این ظرفیت اصلى است؛ علاوه بر ظرفیتهاى طبیعى و مسائل مربوط به زمین و اقلیم و موقعیت جغرافیائى و سایر مسائلى که در پیشرفت استان تأثیر دارد. بنابراین ظرفیت وجود دارد؛ میشود این استان را واقعاً پیش برد، بالا برد، زندگى مردم را آباد کرد.
این مردم هم حقیقتاً مردم شایستهى خدمتگزارى هستند؛ با این ایمان، با این صداقت، با این حضور برجسته در عرصههاى مختلف، و با حضور در منطقهى مرزى، منطقهى حساس جغرافیائى. حقیقتاً شایسته است که به مردم عزیز این منطقه، خدمات برجستهاى ارائه شود و استان پیشرفت کند.
دوستانى که اینجا صحبت کردند، روى دو سه مطلب تکیه کردند؛ من هم همینها را در نظر داشتم و یادداشت کردم، که حالا روى آنها تکیه میکنم. این شرحى که آقاى استاندار محترم بیان کردند، شرح کاملى بود؛ مجموعهى کاملى از فعالیتهاست. واقعاً اگر در یک مقطع زمانى معین و مشخص، این حجم عظیم کار تحقق پیدا کند، حقیقتاً چهرهى استان و عمق استان تغییر پیدا خواهد کرد - در این شکى نیست - مهم این است که دنبالگیرى شود تا به تحقق برسد.
یک نکتهى مهم دیگر این است که این فعالیتها اولویتبندى شود. ما ظرفیتهاى کشور، امکانات اعتبارى و بودجهاى، توانائىهائى که دولت میتواند در اختیار بخشهاى گوناگون بگذارد، اینها را ملاحظه کنیم. مسئلهى زودبازده بودن طرحهاى گوناگون را هم ملاحظه کنیم. بعضى طرحها طرحهاى مفید و لازمى است، اما در دسترس نیست؛ بعضىها در دسترس است، نزدیک است. اینها همه تعیین کنندهى اولویت است.
اولویتها را رعایت کنیم، بر اساس اولویتها کار پیش برود. به نظر بنده یکى از اولویتها مسئلهى کشاورزى است، که در اظهارات دوستان هم مکرر همین معنا تکرار شد. در اینجا، هم استعداد کشاورزى وجود دارد، هم ذهنها و مغزهاى مناسبى براى پیشبرد کشاورزى وجود دارد - که اشاره شد به تحقیقات کشاورزى؛ در یکى از جلسات دیگر هم راجع به یک حرکت جدیدى در مورد آبیارى که در کار کشاورزى مفید است، مطالبى گفته شد - پس آمادگىهاى فراوانى وجود دارد؛ زمین هست، آب هست، امکانات انسانى هست، آب و هواى مناسب هست؛ و عمدهى درآمد این مردم در طول سال، از کشاورزى و دامدارى بوده است.....
ادامه مطلب...